صلح تاجیکستان پدیدۀ بسیار مبارکی است که در آستانۀ شانزدهمین سال آن قرار داریم. نوشته ای به این مناسبت را خطاب به تاجیکان عزیز به عنوان ورقی زرین از خاطراتم در این بخش تقدیم می دارم.
تجربة کارآمد صلح در تاجیکستان
بیا تا گل برافشــانیم و می در سـاغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرح نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشـقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
دوستان ارجمند، تاجیکان عزیز، و حاضران در مجلس
در آغاز وظیفه خود میدانم سلام و سپاس خود را تقدیم بزرگواران کنم که این فرصت را فراهم آوردند تا دوباره در پایتخت تاجیکستان گرد هم آییم و از مولود فرخنده به نام صلح در این سرزمین سخن بگوییم. برای آنان که تاجیکستان را عضو خانوادة خود میدانند و خود نزدیکی و خویشاوندی روحی و معنوی و فرهنگی را با این قوم سربلند احساس میکنند، خشونت و جنگ و درگیری دشنه در سینة عزیزان فرو بردن است. خداوند بزرگ را سپاسگزارم که فرصت مجدد فراهم آورد تا در مجلس انس و شفقت و دوستی روی سیاهی نفرت و جنگ و خشونت را در این سرزمین عزیز و دوست داشتنی جشن بگیریم.
حکایت زندگی تاجیکان صورتی از تمثیل حیات است که شهرزاد هنرمند و با فرهنگ در هر شب ستم و خوف و کشتار و هلاکت و مرگ و نیستی در گوش خونریز سفاک و ددمنش که عشق به مرگ با جان مرگ آفرینش عجین شده زمزمه میکند او را از درههای پر از ارغوان و گل گذر میدهند، به تماشای رقص آبشاران میبرد، چهچه بلبل را میشنود و از دسترخوانهای رنگین شربتهای گوشوار و طعام لذیذ مینوشند و میخورد، طعم دوستی و زندگی را میچشد. ولی دلواپسی در عمق ذهن و روحش ایجاد میکند و به جای دیو نفرت و خشونت دوستی و زندگی و همدلی را مینشاند، طلب طعمه میکند و شهرزاد به داروی فرهنگ دیو سرکش وجود او را باز مهار میکند تا هزار و یک شب که نشان دهندة درازای زمانه است و دیرپای بودن این ایام و کیمیاگری شهرزاد قصهگوی را در تسخیر قلب و روح وحشی و خونریز بیان میکند تا سفاک ددمنش را به زندگی رهنمون میشود و خواهان شنیدن قصة زندگی عفریت مرگ پا بر میکشد و از قلمرو حیات میگریزد. حیات زندگی ما و دوستان تاجیکمان که فرهنگ مشترکی داریم و روح واحدی هستیم، در دو قالب تجسم پیدا کردیم، حکایت همین مجاهدت هنرمندانه در تربیت است که هزار و چند ساحههای حیات را در معرض تتاول و چپاول قرار دادهاند و چون طوفان مرگ بر مزرعة حیات ما وزیدهاند. اما ما با هنر بزرگ خویش آنان را آرام کردهایم، به آنان لذت حیات چشانیدهایم و مدافع زندگی کردیم. باور نمیکنید به تاریخ رجوع کنید که چگونه از سپیدهدم آن شهرزاد فرهنگ ما در کار تربیت مهاجمان خونریز و وحشی بوده تا از این دوستداران مرگ و خشونت پیامبران هنر و عشق بسازد.
شاید یکی از اساسیترین عاملهایی که باعث رشد تصوف در آسیای مرکزی گردیده همین روحیه زندگی خواهی و مراوده که در مردم این قلمرو تمدنی وجود دارد و شگفت این که اکثر این صوفیه به زبان شیرین فارسی تاجیکی نوشت و خواند داشتند. این همه زیارتگاه که از این سرزمین باقی مانده است، نمودگار زندگی است که در تمامیت چهره و قامت در مقابل خشونت و نفرت قد علم کرده، به دوست داشتن و محبت دعوت کرده است. البته به معنای نادیده گرفتن جنگهای ویرانگر نیست، اما به خاطر داشته باشیم که ریشة بسیاری از این درگیریها در خارج از این منطقه بوده است.
همدیگرکشی در تاجیکستان نمیتوانست از دل فرهنگ تاجیکستان سر برآورده باشد. بیشک باید جای پای دیگران را جستجو کرد که برادر را به قتل برادر وا میداشت و در آتشی که سوختار آن برادری و عشق و فرهنگ بود، آنچه از بین میرفت، تاجیک و تاجیکان بود. شکر خدا که این غم به سر آمده و دوباره این ققنوس از خاکستر آتش خویش سر برآورد و نغمة نشاط و حیات سر داده است.
راهی که تاجیکستان برای استقرار صلح و دوستی انتخاب کرد خردمندانهترین روشی بود که تاکنون عقل جمعی و تجربههای بشری به آن دست یازیده است و این حکایت از دو چیز دارد: نخست تفضل خداوند بزرگ به این سرزمین و دوم واقعنگری سیاسی که در مرحوم سید عبدالله نوری ریاست محترم جمهوری و رهبران حزبها و گروهها و طایفههای مختلفی است که با این فاجعة ملی روبرو شدند. درک مشترک و تعهد ملی آنان را به انتخاب راه راهنمایی کرد که غیر از آن فاجعه عظیم هویت ملی و فرهنگی تاجیکستان را در معرض تباهی و نابودی قرار می داد.
در تحمیل واقعیتهای سیاسی و اجتماعی باید عنصر واقعنگری را سرلوحة کار خود قرار دهیم، زیرا که نقش تعیین کننده در تصمیمگیریهای ما دارد. واقعنگری سیاسی حکم میکند که ما در بررسی علتهای پیدایش جنگ داخلی در تاجیکستان نقش اقلیتهای مختلف را که تجلیات گوناگون اجتماعی، دینی و فرهنگی دارد مد نظر قرار دهیم. مسئله اقلیتها در هیچ یک از کشورهای جهان تا کنون به شکل درست و ریشهای حل نشده است. مسئله کبیک در کانادا که این روزها به مناسبت گردهمایی رهبران قاره آمریکا در اعتراض مخالفان جهانی شدند در صدر عنوانهای خبری جهان بود، مسئله باسک در اسپانیا مسئلههایی که چین در ایالات سانککیانگ با آن روبرو است، مسئلههای عراق و ترکیه، روسیه و حتی افغانستان نشان میدهد در کنار تلاش برای حفظ وحدت ملی، مسئله اقلیتها و احترام به حقوق آنها باید نهایت دقت را داشت تا زمینه برای پیدایش بحرانهای اجتماعی فراهم نشود.
ترکیب جمعیتی تاجیکستان به گونهای است که زمینه را برای شکلگیری بحرانهای اجتماعی مختلف به شدت آماده کرده است و ادارة جامعهای با این مشکلات بسیار دشوار است و نیازمند دوراندیشی و برنامهریزی اساسی، دقیق و علمی.
جمعیت تاجیکستان مرکب از تاجیکان سرافراز و جمعیت ازبکها، روسها و دیگر قومها را تشکیل میدهد. همین که ما قبول کنیم در این کشور قومها و اقلیتهای قابل توجه نژادی زندگی میکنند، برای ورود به بحث کفایت میکند. این تنوع تنها در قلمرو نژاد خلاصه نمیشود، اگر زبان و مذهب و طایفههای گوناگون و حتی تقسیمبندیهای جغرافیایی مختلف را به دامنة موضوع بیفزاییم اهمیت بحث افزونتر و جدیتر میشود. این بخش از مشکلات اقلیتهای دینی و نژادی است که در محدودة مرزهای ملی محدود میشود، قسمتی از این مشکلات با کشورهای همجوار و کشورهای منطقه تقسیم میشود.
وجود 4 میلیون تاجیک در مناطق شمالی افعانستان، جمعیت قابل توجه از ازبکستان محدوده مرزهای ملی تاجیکستان را در مینوردد و این مشکلات از جهت دیگر به ازبکستان نیز وجود دارد. و آن حضور اقلیت قابل توجه از ازبکانی است که در تاجیکستان حضور دارند. تقسیم حوزة بدخشان بین تاجیکستان و افغانستان و در پی آن تقسیم شیعههای اسماعیلیه این حوزه را نیز باید پیش چشم داشت. دشمنیهای دیرینه نیز بر خاندانهای منطقه بر پیچیدگی مسائل مربوط به این حوزه می افزاید.
نکتهای که باید غیر از این موارد مد نظر داشت غیرمنتظره بودن فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و عدم آمادگی کشورهای اطراف این ابرقدرت بود. معمولاً استقلال کشورها در بستر زمانی طولانی و به مبارزات مختلف صورت میگیرد، گرچه مهارتها و دشواریهایی که تاجیکان برای در آغوش کشیدن استقلال، متحمل شدهاند بسیار توانفرسا و دشوار بود و قریب یک قرن از این مسئله می گذرد، اما نکتهای که باید مد نظر داشت، این است که این رویداد –فروپاشی –آن چنان ناگهانی بود که برای همه اقوام که در این قلمرو میزیستند، غیرقابل پیشبینی بود. اگر به دست آوردن استقلال از رهگذر مجاهدت و مبارزه باشد، موجب هشیاری ملی، روشن شدن مواضع احزاب، گروهها و قومهای گوناگون و شکلگیری ارگانها و سازمانهای اجتماعی میشود، تا استقلال و همبستگی ملی را حفظ کنند. در تاجیکستان و دیگر جمهوریهایی که از اتحاد جماهیر شوروی جدا شدهاند، چنین اتفاقی نیفتاد، در نتیجه، سازمانهای لازم نتوانستند از متن گفتگوی ملی سر برآورند. در نتیجه، برخی حزبها، گروهها، افراد و خاندانها در مسئلة به استقلال رسیدن سهم خود را مطالبه میکردند، بدون اینکه در فرایند شکلگیری گفتمان ملی و در پی آن به استقلال رسیدن نقشی عدهدار شده باشند.
نکتة دیگری که به دشواری کار می افزاید کمبود فرصت و تجربة سنت دموکراسی و پارلمانتاریستی در تمام آسیای مرکزی برای اداره جامعه است. ادارة جامعه به شیوههای سنتی پادشاهی و خاننشینی و بعد از انقلاب اکتبر و شیوة اقتدارگرانه توتالیتری فرصت برای تمرین دموکراسی و به رسمیت شناختن یکدیگر در این حوزة جغرافیایی باقی نگذاشته بود.
درک و هضم دموکراسی احتیاج به همدیگر فهمی دارد و بدون آموزش عملی و تمرین اجتماعی نمیتوادن در رفتار سیاسی و اجتماعی ما نمایان شود. خو گرفتن با استبداد جایی برای همدلی و همراهی با دموکراسی و سنتهای دموکراسی باقی نمیگذارد. تمام حوزة آسیای مرکزی پس از کسب استقلال در حلقهای از سنتهای استبدادی فردی، قبیلهای و حزبی گرفتار آمده بودند که با روند رو به گسترش دموکراسی در تمام جهان در تعارض بود و به ناچار از میان آن دو یکی میبایست باقی بماند و گذار از این سنتهای استبدادی به ساحة دموکراسی نیاز به زمان، آموزش و آرامش و برنامهریزی داشت که هیچ یک پس از رسیدن به استقلال در تاجیکستان مهیا نبود.
دخالت برخی از همسایگان و حتی غیرهمسایگان برای به دست گرفتن جریان قدرت از هر طریق در تاجیکستان تازهاستقلالیافته، منشأ مشکلات مختلف گردید. دامن زدن به آشوبهای قومی و قبیلهای، مسلح کردن گروههای تروریستی، اعزام آنها به داخل حوزهها، دخالت در امور اجرایی، ایجاد کمبود و تنگناهای مالی، تشویش افکار عمومی و نادرست نشان دادن چهره حقیقت، کوشش برای به قدرت رسانیدن هواداران خود در ساختار تاجیکستان نیز باید به مشکلات قبلی افزود که زمینة بحران ملی و جنگهای داخلی را در این کشور عظیم فراهم آورد.
دامنة این دخالتهای نابجای همسایگان تنها برای بهرهبرداری از فضای تیره و پرتشویق نبود، بلکه در صدد دامن زدن به مشکلاتی در تاجیکستان بودند، به گونهای که به مسائل داخلی کشور خود نیز روبرو شوند و راه برای برونرفت از مشکلات داخلی که مشابه با مسائل تاجیکستان بود بیابند. تا بدان جا که حتی پس از امضای تفاهمنامه مبارزة صلح تاجیکستان، آنان همچنان بر طبل خشونت خویش میکوبند و میخواهند با رویارویی با درک واقعی دموکراسی و مشارکت اجتماعی که در تاجیکستان شکل گرفته است، به گونهای از سرایت این نوع از ادارة جامعه که کاملاً با سنتهای استبدادی که آنان به آن پایبند و معتقدند و برای آنان ناهمخوان است ناتوانی خویش را جبران کنند.
موقعیت استراتژی تاجیکستان در آسیای مرکزی مورد توجه دولتهایی قرار گرفت که در این حوزه در پی جای پا برای خود بودند و هستند. منابع عظیم آب که آسیای مرکزی بسیار به آن محتاج است از تاجیکستان سرچشمه می گیرد.
منابع عظیم زیرزمینی، موقعیت جغرافیایی خاص –توجه دوستداران از همین رو است که در آغاز این گفتار به عرض رساندم. رفتاری که تاجیکها در گفتگوی صلح نشان دادند، انعکاس تمام عقلانیت و تجربة بشری بود و این دستاوردی اندک نیست که ملت تاجیکستان به آن دست یافته است. صلح ملی در گرو مشارکت ملی است، این تنها پاسخ به بحرانهایی است که در کشورهای با تنوع نژادی، فرهنگی و مذهبی روی مینماید.
مسئلهایی که نباید در بررسی زمینههای ایجاد جنگ داخلی در تاجیکستان از نظر دور داشت، بسترهای تاریخی یک کشمکش است که نمونهایی از آن در تقسیم جغرافیایی قملرو تاجیکان در سال 1924 خود را نشان داده است. این اختلافات تاریخی، نه تنها در دوران سلطة کمونیستها از بین نرفت، بلکه با شکل آتش زیر خاکستر باقی مانده که پس از استقلال تاجیکستان، در این منطقه روی داد، میتوان به جای پای برخی از این خصومتهای تاریخی اشاره کرد.
نفوذ گروههای خاص را در ساختار قدرت که هیچ گونه تعهد ملی، حزبی، و گروهی را جز منفعت فردی طلب نمی کردند نیز نباید از نظر دور داشت.
اما با همة این احوال، پاسخ مردم و دولتداران تاجیک به مقولة آشتی ملی فراتر از حد انتظار بود و بخوبی دریافتند که بستر اجتماعی برای بدست آوردن کامل قدرت کاملاً فراهم نیست و حکومت دریافت که بدون مشارکت ملی، همة گروهها و قشرهای اجتماعی که به سربلندی ملی تاجیکستان علاقهمند هستند، ایجاد صلح و ثبات و تقویت حاکمیت ملی امکانپذیر نیست.
این همایش شکوهمند گوشهای از آن را به نمایش گذاشته است و این دلهای دوستان تاجیکان را شاد و بدخواهان مردمان خونگرم و صمیمی تاجیک را از نفوذ در این کشور کوههای سرافراز ناامید میکند. امید که این نهال دوستی و همدلی بین تاجیکان روز به روز پربارتر و پرثمرتر شده و به درخت تنومند مبدل شود که میوههای شیرین آن فرزندان این مرز و بوم را بهرهمند نماید. ما نیز در سایة راحتافزای این درخت پرگل و شکوفه، توسعة مناسبات همهجانبة جمهوری اسلامی ایران و تاجیکستان را شاهد باشیم.