شگفتی تاریخ حیات ائمۀ اطهار علیهم السلام را در خانۀ علی (ع) به روشنی می توان دید؛ خانه ای که در آن، علی است؛ مادر، فاطمه؛ پسران، حسن و حسین؛ و دختران، زینب و ام کلثوم سلام الله علیهم اجمعین. خلاصۀ همۀ فضیلتهای انسانی و ارزشهای ماورایی را در زیر سقف خانۀ علی(ع) می توان سراغ گرفت. و این خود شگفتی بزرگی است. همۀ آنان که در زیر این سقف جمع شده اند در تاریخ اسلام «اسوه حسنه» اند. رشتۀ اتصال این خانه با سرچشمۀ وحی، حضرت فاطمه سلام الله علیهاست. اوست که پیامبر رحمت، رضایت خویش را به رضایت او پیوند می دهد و خشم خویش را به خشم او.
زهرای اطهر(س) بزرگ بانویی است که در روزگار اقتدار جاهلیت عرب چشم به جهان گشود و مجاهدتها و رنجهای پدر را در نشر پیام آزادی و عدالت به چشم خویش دید و در راه پاسداری از این ارزشها، رنجها بر خویش هموار ساخت و چنان در کورۀ حوادث آبدیده شد، که در فاصلۀ اندکی که پس از رحلت رسول وحی (ص) زنده بود، تمام هم خویش را به کار گرفت تا چراغ رسالت او در برابر انبوه بادهای مسموم و هرزه ای، که وزیدن آغاز کرده بود، فرو نمیرد و پس از رسول، نخستین کس از خانوادۀ عصمت و طهارت بود که به حضرتش پیوست، چرا که جان او جان محمد (ص) بود و جان محمد (ص) جان او.
از همین رو، حضرت حق در کلام خویش وی را به عظمت ستوده است، آن چنان که کس را بدان پایه نستوده است: ای رسول ما تو را کوثر عطا کردیم، پس پروردگار خویش را نمازگزار و برای او قربانی کن؛ همانا که دشمن تو ابتر است.
کوثر وجود زهرای مرضیه (س) مزرع دلهای مومنین را از باران هدایت سیراب کرد. مزرع سرسبز کلام به طراوت روحانی وجود او زیبایی یافت. وجود او اصل شجرۀ مبارکۀ امامت است. تشیع از وجود او شکل گرفته و نام او سرلوحۀ دفتر حیات آزاد زنانی است که در دفاع از حقیقت، با تمام توان، قد علم کردند و خویش را محصور جنسیت خویش نساختند. در آن روز که مولی الموحدین علی (ع) نظاره گر ابرهای فتنه ای بود که پس از رسول مکرم، آسمان اسلام را پوشانده بود تا تگرگ تفرقه و نفاق بر بوستان معرفت محمدی (ص) فرو ریزند؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها، قدم به میدان نهاد تا از حقیقتی مسلم که این بار در زیر انبوه حب و بغضها رنگ می باخت، دفاع کند.
مزرعۀ فدک دستاویزی بود که به مدد آن فاطمه زهرا (س) حقانیت خود و علی (ع) را بر همگان معلوم کند؛ وگرنه، او در روزگار حیات پیامبر، در آن هنگام که لشکر اسلام به دروازۀ ایران و روم رسیده بود و دختر رسول خداوند بود و امکان بهره وری از همۀ نعمات برایش فراهم از شدت دستاس کردن، کف دستهایش پینه بسته بود و گرسنگیهای شبانه روزی متحمل می شد و در طلب زیادتی بر نیامد و زندگی خویش را به زهد و ریاضت و پارسایی گذراند؛ و رسول وحی، چونان معلمی، فرزند خویش را درس عظمت و بزرگواری می داد. توجه پیامبر به وی بیش از رابطۀ پدر با فرزندش بود. رسول، وی را تجسم همۀ ارزشها و آرمانهایی می دانست که بیست و سه سال به منظور تثبیت آنها، تلاش کرده بود.
شگفتی اینجاست که این انتخاب در جامعه ای صورت می گرفت که مردان، فرزند دختر را نه تنها فرزند نمی دانستند بلکه، آن گاه که خبر به دنیا آمدن فرزند دختری به آنان می دادند، از خشم رویشان سیاه می شد و کودک را به دهانۀ سیاه خاک می سپردند تا از ننگ داشتن وی برهند. و آنان که فرزند پسر نداشتند حیات خویش را پایان یافته تلقی می کردند و جامعه را بر چنین کسان دل می سوخت.
اما دست تقدیر خداوند سرنوشت این امت را چنان رقم زد که سرچشمۀ حیات، کوثر وجود او باشد. و آنان که نسل پیام آور وحی را پایان یافته می دیدند، به تندباد حوادث ایام خود از صفحه روزگار محو شدند.
سرنوشت تشیع، سرنوشت فاطمه (س) است و مظلومیت تشیع، برگرفته از مظلومیت اوست. گم شدۀ تشیع نه قبر فاطمه (س) –که آن نیز حاکی از مظلومیت شیعه است –بلکه ارزشهای نیک و والایی بود که دست خلقت خداوندی در وجود مبارک ایشان به ودیعه نهاده بود.