«در انتظار خورشید» یادداشت دکتر شعردوست به مناسبت نیمه شعبان و ولادت منجی(عج)،در روزنامه «اطلاعات»
انتظار، خيرگي چشمهاي زمينيان است؛ شايد به آن روزنهاي كه عرش گشوده است. چشم دوختن به آن خورشيدي است كه از روزنه در تابش است و انوار بهشتي بر زمين ميافشاند، اما... اما انسان آن چه را كه بايد، از عرش ستانده است. كه انسان خواستنيترين گلهاي بهشتي را با عميقترين نياز دلش چيده است و زمين بارها و بارها در گلباراني بهشت و بهشتيان مطهر شده است.
و چنين است كه خورشيد زمين، در زمين ميخرامد و هواي زمين را، ذرات زمين را، منور ميكند. و زمينيان شگفتا كه سالهاي دير و دور را در اين نورانيترين لحظههاي ربالعرش زيستهاند و باز چشم به آسمان دارند.
اما... اما آسمان بار امانتهاي خود را بر دوش احسن الخالقين نهاده و سبك شده است، آنسان سبك كه پرنده در پروازش.
همة تقديس خداوندي بر خاك نازل شده است. پيامبران همه از عرش بر زمين گام نهادهاند.
مشتي خاك را مگر خدا برنگرفت و بر وي ندميد؟ بردميد تا خاك، انسان شد. و مگر مشتي خاك و گل انسان را نگذاشتند كه سالهاي سال، در انتظار تابش خورشيد بماند؟... بماند... بماند...
شايد از همان است كه انتظار شيوه انسان شده است؛ خيره شدن به ابعاد كهكشانها، تا آن انفجار بزرگ آغاز شود و نور عظيم پديد آيا... اما... اما نور عظيم اينبار نه از مشرق آسمان كه از مشرق زمين پديدار خواهد شد... زميني كه خدايش، مهبط احسن الخالقيناش خواست. كه بهشت گنجايش حجم اين انتظار را نداشت، كه آسمان توان بركشيدن بار انتظار را نداشت، كه سينه انسان را گشوده بودند تا انتظارش بياموزند. و اگر زمين، روزي مطلع خورشيد خواهد بود، هم از آن روست كه انسان به جست و جوي خود برآيد و بداند كه بايد... بايد در همين نزديكيها باشد. اگر خدا از رگ گردن به او نزديكتر است، امام(ع) در منظر دو نگاهش است. اگر سر فرود آرد از خيرگي، و خويش را در صيقل زمين بنگرد. امام(ع) همين نزديكيهاست.
واي اگر بدانيم... اگر بدانيم كه غفلت، گوشهوش ما را كر كرده است! اگر بدانيم كه كور شدهايم از بس كه بر پرتوهاي كاذب اميد بستهايم. اگر بدانيم و بخواهيم. امام(ع) ميآيد، از همين رو به روي ما، از همين در، از همان سمتي كه باران ميچكد و نسيم ميوزد و گل عطر ميافشاند. از همان گلدستهاي كه اللهاكبر ميشكفد، ما را نگاه ميكند انگار... انگار همين حالاست كه سينه فشرده شود و ديگر جايي براي قلب متورم و ملتهب انسان باقي نماند.
باشد... يا الله بگوييم و قلبهايمان را در مشتهايمان بگيريم، رو به آن سمت ره بپوييم نترسيم از سمومي كه برما خواهد وزيد. نترسيم از تردد ماهوارههايي كه راه را بر نگاه حسرتمان ميبندند. نترسيم از امواجي كه بر تارهاي شعورمان منتقل ميشوند... اوج بگيريم از فراز گردنة ملكوت، زمين را تماشا كنيم. اگر آن نقطه سبز، سبزترين سبز را ديديم و هوايش را حس كرديم و در حافظهمان نفس كشيديم، بدانيم كه پيدا كردهايم آن يعسوب المتقين و عزالموحدين را.
السلام عليك يا سبيلالله
السلام عليك يا نورالله الذي لايطفي
ميثاقي لديك اذ انت نظامالدين
و خداوند با ظهور آخرين خليفه خود بر زمين، آزمون آخرين بشر را آغاز خواهد كرد.
يا ربالعالمين و اظهر كلمتك التامه و مغيبك في ارضك
بايد كه رجعتي به قلبهايمان بكنيم. از سلامتشان بپرسيم. دست بكشيم و جنس قلبهايمان را بدانيم. كه ما را با قلبهايمان به امتحان ميكشد.
اگر قلبهامان را سكههاي قلب، نستانده باشند، اگر هنوز در شبانگاهان آدينه روز، از پس انتظاري، انگار كه ابدي، اندوهي چنگ بر جانمان مياندازد و هراس مرگ قبل از ظهور، روحمان را ميافشرد...
مولاي فان ادركني الموت قبل ظهورك فاني اتوسل بك و بآبائك الطاهرين الي الله تعالي.
مولاي من، مگر خود نفرمودهاي: دانا غير مهملين لمراعاتكم ولا ناسين لذكركم»؛ ما در مراعات حال شما كوتاهي نميكنيم و شما را از ياد نميبريم.
آيا بود كه گوشه چشمي به ما كني؟...
آخرینها از Super User
- درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2
- بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18
- حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی
- عکس خوانی دکتر شعردوست (دیپلمات سابق و پژوهشگر آسیای میانه و قفقاز)
- بزرگداشت هشتادوچهارمین سالگرد تولد استاد ساوالان