« چراغ راهنما » عنوان کتابی است که به قلم ادیب صاحب سبک تاجیک، استاد کرامت اله میرزایف تألیف یافته است و به مناسبت جشن 70 سالگی این ادیب فرزانه از این کتاب رونمایی شد. دکتر علی اصغر شعردوست، سفیر جمهوری اسلامی ایران بر این کتاب سرسخنی به قلم نغز نگاشته اند که در بخشی از این سرسخن می خوانیم:
« ادبیات داستانی به مفهوم امروزین آن در قلمرو فرهنگی ما قدمت چندانی ندارد. در مغربزمین، که منشأ و مولود این نوع از ادبیات است، نیز عمر این نوع ادبی چندان طولانی نمینماید. البتّه، در این یادداشت میراث کهن فرهنگی ایران و غرب، که در هر دو حوزه شاهکارهای بیبدیلی خلق شده است، منظور نظر نیست، بلکه ادبیات داستانی به معنای مصطلح آن مورد نظر است. به این اعتبار از عمر ادبیات داستانی ما کمتر از یک قرن نمیگذرد. از جدیدترین اثری، که نشر آن را آغاز داستاننویسی ایران محسوب میکنند، اثر «یکی بود، یکی نبود» است، که حدود هشتاد سال پیش نوشته شده و نسل معاصر داستاننویس ایران این توفیق را داشته، که با پدر داستاننویسی این مرز و بوم ملاقات کنند. گرچه آفرینش هنری این معمار پیر در همان جوانی خاتمه یافت، امّا عمر طولانی او این فرصت را برایش فراهم آورد، که به ثمر نشستن نهالی را که فرو نشانده بود، به چشم خویش ببیند و نسلهای بعدی نیز این امکان را یافتند، که با این پیر باتجربه مصاحبت کنند و از تجربههای او بیواسطه بهره بگیرند.
جمالزاده با انتشار نخستین مجموة قصّههایش با نام «یکی بود، یکی نبود» (سال 1300 ه.)، بیتردید، در جهان ایرانی در زمرة پیشکسوتان داستاننویسی جدید محسوب میشود. در سه کشوری، که در حوزة تمدّن ایران هستند و به زبان فارسی نوشت و خواند دارند، او، بیتردید، بر داستاننویسان تأثیرگذاری تام و تمام داشته، گرچه نویسندگانی، که پس از او ظهور کردهاند، در چارچوب کاری وی باقی نماندند و هنرمندانهتر و خلّاقانهتر به مقولة ادبیات داستانی پرداختند، تا بدان جا، که این نوع ادبی توانست در قلمرو آفرینشهای فرهنگی بر شعر، که از سنّت هزارساله برخوردار بود، پیشی بگیرد، تا آن جا، که داستاننویسی به عنوان جدیدترین دغدغة نویسندگان نسل جدید تلقّی میشود و توانسته حتّی از حوزة مرزهای فرهنگی و سیاسی فراتر رود و در حوزة فرهنگ جهانی حضور یابد. گرچه این حضور چندان پُرفروغ نیست، امّا برای این نوع ادبی، که عمر نه چندان طولانی دارد، توفیق بزرگ محسوب میشود. راه طیشده در هر سه کشور، که در این حوزة تمّدنی قرار دارند، تقریباً یکی است: رو به رو شدن با تحوّلات جدیدی، که در جهان حادث شده، رنگزدگی زبان و بیان و ناتوانی آن در انتقال مفاهیم جدید انسانی, نویسندگان را برانگیخت تا به ادبیات داستانی نوین توجّه ویژهای نشان دهند.
رخدادهایی را که دستمایة آفرینشگران هنری قرار میگرفتند دیگر شرح کامجوییها و جهانگشاییها نبود، تجربة عمیق و انسانی و در عین حال ساده و قابل لمس بود، که با تحوّلات جدید فرصت یافته بود تا خود را نشان دهد. از این رو، ظهور ادبیات داستانی را میتوان به معنای حضور زندگی در قلمرو هنر تلقّی کرد.
از نشر کتاب «یکی بود، یکی نبود»، که جمالزاده ناچار شد به آخر کتاب فهرستی از معنای کلمات، ترکیبات و اصطلاحات بیفزاید، تا برای خواننده قابل فهم باشد، تا این روز این ویژگی در داستاننویسی وجود دارد و صد البتّه، همین ویژگی به صمیمیت و واقعیت داستان کمک شایان میکند. امّا چنانچه سهم این واژگان و اصطلاحات در متن از حدّی افزونتر باشد، مانع در جذب مخاطبان وسیعتر محسوب میشود و خواننده از ارتباط جدّی با متن درمانده میگردد.
رسیدن به زبان مشترَک به این مفهوم، که مخاطبان بتمام بتوانند با تمامی اجزای زبان آشنایی یابند، نه مطلوب است و نه قابل حصول، امّا اگر نویسندگان خواهان حضور جدیتر و گستردهتر در قلمرو فرهنگ مشترَک هستند، بالضروره باید به زبان به عنوان ابزار انتقال احساسات و دانش و تجربه بنگرند به گونهای، که مخاطبان بتوانند از رهگذر آن ارتباط برقرار کنند.
آنچه اکنون پیش چشم شماست، نمونهای از هنر داستاننویسی تاجیکان و ریختة خامة نویسندة بزرگ تاجیک کرامتالله میرزا است، که با هنرمندی تمام دوران گذار جامعه از سنّتها را به دوران جدید باز میگوید و فروپاشی ارزشهای کهن و برآمدن هنجارهای تازه، که جامعه را درگیر بحران میکند، به روشنی در آن تصویر شده است.
روساخت رمان ماجرای تلاشی و اضمحلال خانواده به عنوان اصلیترین هستة زندگی جامعه است و ژرفساخت رمان صورت نمادینی از تزلزلی است، که در کلّیة ارکان حیات اجتماعی حادث شده و بنیادها و مؤلفههای فرهنگی و اخلاقی قدیم رونق خود را از دست دادهاند و چشمانداز جدید فراوری انسانها ترسیم شده است، که توافق و همخوانی چندانی با زندگی و مفهوم سنّتی آن ندارد و چون سیل بنیادکن گذشته و سنّتها را در معرض هجوم قرار داده است.
راقم این سطور ضمن سپاس از ایشان امیدوار است، که راه آغاز شده با جدّیّت تمامتر دنبال شود، زیرا که جامعة ما و تاجیکان به همبستگی فرهنگی نیاز دارند و این همبستگی قبل از هر چیز در همین نوع کارها تجلّی مییابد.»
علی اصغر شعردوست
سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان