نوشته ای از دکتر علی اصغر شعردوست
سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان
به مناسبت
نشر جدید کلیات اقبال در تاجیکستان از سوی
سفارت جمهوری اسلامی پاکستان در دوشنبه
اقبال لاهوری، فیلسوف پارسیسرا
شاعر جهان گرفت و به تیغ زبان گرفت
آری، جهان به تیغ زبان میتوان گرفت
بگرفت، با توان سخن، آنچه پادشاه
با تیغ تیز و لشکر گیتیستان گرفت
نظمش به اتفاق فصاحت زمین گشود
نثرش، به اعتبار بلاغت زمان گرفت
روی زمین و دور زمان را به نظم و نثر
پیرانهسر، به قوت طبع جوان گرفت
این حکایت گوینده و سرایندهای مبدع است که توانست در عمر بابرکت و متوسط شصت و پنج سالة خویش، به دستیاری و پایمردی اندیشة بلند، احساس قوی، طبع لطیف، زبانی فصیح و بیانی بلیغ، منطقی نیرومند، اشعار نغز و افکار بامغز و با کوشش مستمر خود، بیآنکه سپاهی برانگیزد و لشکری بیاراید، آسمان اندیشة مشرقزمین را در سدة بیست میلادی به تصرف خود درآورد.
شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان پاکستانی، علامه محمد اقبال لاهوری، یکی از بزرگترین و ارزندهترین اندیشهمندان عصر حاضر و تاریخ معاصر اسلام است. شخصیت اقبال دارای ابعاد گوناگونی است و نمیتوان زندگی او را تنها با توجه به یک بُعد آن بررسی نمود. اقبال را فقط به عنوان یک شاعر برجسته، یک فیلسوف، یک متفکر، یک مصلح اجتماعی، یک حقوقدان، یک استاد دانشگاه یا یک جامعهشناس نمیتوان معرفی کرد، بلکه باید او را با در نظرداشت همة این ابعاد و عناوین و به مثابة بانی و مؤسس اصلی کشور پاکستان و یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخ معاصر دنیای اسلام شناخت و معرفی کرد.
برخی اقبال را «معمار پاکستان» و برخی «معمار بزرگ اندیشة اسلامی» میدانند. او کسی است که باعث تحکیم اندیشههای انقلابی سیدجمالالدین اسدآبادی گردید و به قیام انقلابی او قوام ایدئولوژی بخشید و درخت برومند و سرکش او را ریشههای عمیق فکری داد.
در دوران جنگ جهانی اول، علامه اقبال در جنبش «خلیفه» که جنبشی اسلامی و ضد استعمار بریتانیا به شمار میآمد، عضویت داشت. وی با مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح، همکاری نزدیک داشت. در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور داشت، اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوهاست، پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامی بود و در لاهور فعالیت داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمدعلی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود، حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیة مسلمانان در اللهآباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
از بُعد فلسفی و سیاسی، اقبال همواره تلاش میکرد تا نظر مردم را به پدیدة شوم استعمار معطوف سازد؛ از این رو، نگاهی ژرف به کشورهای استعمارزدة اسلامی پیرامون خود داشت و با نظر به ویژگیهای سیاسی آن زمان و اندیشههای اسلامی، نظرات او از پذیرش ویژهای برخوردار شد. پیوستگی فرهنگی و تاریخی و مذهبی کشورش با برخی از کشورهای همسایه مانند کشورهای مسلمان حوزة آسیای میانه و بویژه ایران و افغانستان، باعث شد که اقبال به چهرهای فرامرزی تبدیل شود.
اقبال به عنوان یک سیاستمدار متفکر و فیلسوف، طرح اتحاد مسلمانان جهان را میپروراند. عقیدة سیاسی اتحاد مسلمین دنیا به طور کلی، پیش از اقبال زاییده شد. این عقیده هم بیش از همه جا در هندوستان و بین مسلمانان آن خطه تکامل و انتشار و رسوخ یافته و طرفداران پرشوری پیدا کرده بود و اگر چه شاید بانی اصلی آن نهضت سیدجمالالدین اسدآبادی و مروّج آن گذشته از سیاسیون آزادیخواه تُرک قبل از دورة ترکان جوان، سلطان عبدالحمید ثانی از سلاطین عثمانی و بعضی فضلای عرب مانند سید عبدالرحمن کواکبی حلبی و غیره بودند، شور و تأثیر نَفَس گرم اقبال نه تنها این عقیده را ریشه و رونقی بسیار قوی بخشید، بلکه آن را در قالبی تازه ریخت و صورتی مرتب داد، به طوری که این نهضت رو به گسترش نهاد.
علامه اقبال اعتقاد داشت که روح قرآن با تعلیمات یونانی سنخیت و سازگاری ندارد. او بسیاری از گرفتاریها را ناشی از اعتماد به یونانیها میدانست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفة یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی، محکوم به شکست است. در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشة مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی به عنوان منبع شناخت، ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی در خصوص احساس متناسب با انگیزه و استعمال آن در روانشناسی، مقدمات نظری مباحث تجربی جدید غرب را پدید آورد. اقبال شکوفایی روش تجربه و مشاهده را در تمدن اسلامی در نتیجة جدال ممتد با اندیشة یونانی میداند. وی در تأیید پیشگامی مسلمین در روش تجربی، مثالهایی را از آثار و نظریههای علمی جاحظ و ابن مسکویه در نظریة تکامل، بیرونی در ریاضیات و مسئلة زمان، خوارزمی در جبر و اعداد و عراقی و خواجه محمد پارسا در روانشناسی دینی ذکر میکند.
فلسفة روحانی اقبال مبتنی بر شالودة اسلامی، اما خود اساسی جدید بود که در آن با اطلاع از علم و حکمت مغرب و قبول فواید فنون جدید فلسفة روحانی مشرق و مخصوصاً روح تصوف، مایة معرفت حقیقی شمرده شده و از افکاری مانند افکار عالیة حکیمانة جلالالدین رومی پیروی شده است. تنها مزیتی که اقبال بر عقاید بسیاری از حکمای بزرگ متصوف اسلامی دارد، عدم اهمال جانب سعی دنیوی و لزوم کوشش در بهرهمندی از ترقیات مادی و تمدن عصری است که اقبال تبلیغ میکند و با آنکه عقیده دارد که ظواهر تمدن مغربزمین به کار نمیخورد، اما منکر فنون مغرب نیست و اخذ و اقتباس آن را لازم میداند، ولی اصل معرفت و علم حقیقی و فلسفه را در دانش روحانی و احساسات معنوی و به قول خودش عشق میشمرد و خطاب به فلاسفة مادی فرنگ میگوید:
دانش اندوختهای دل ز کف انداختهای
آه زان نقد گرانمایه که در باختهای
از نظر ادبی، اقبال یکی از نامورترین و سرشناسترین شاعران پارسیگوی غیرایرانی است. عشق و علاقة او به زبان پارسی، قطعاً معلول روحیات و تحصیلات او میباشد. او از نوجوانی علاقه به شعر و استعداد شعرگویی داشت. پس از اتمام کالج راهی اروپا شد و در دانشگاه کمبریج فرصتی پیش آمد که با ادوارد براون و نیکلسون آشنا شود. سپس در دانشگاه مونیخ از رسالة دکترای خود با عنوان «سیر فلسفه در ایران» دفاع کرد. اقبال مدتی در دانشگاه لندن به جای پروفسور توماس آرنولد، زبان و ادبیات فارسی را تدریس کرد. بیدلیل هم نیست که از کل 12 هزار بیتی که اقبال سروده است، هفت هزار بیت آن فارسی است. همچنین باید در نظر داشت که در آن زمان، هندوستان تحت نفوذ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیگانگان بود و اظهار علاقة مردم هندوستان در آن عصر به زبان فارسی، کهنهپرستی و محافظهکاری شمرده میشد. در چنین فضایی، اقبال قد برافراشت و توجه چهارصد میلیون جمعیت آن روزگار هندوستان را به زبان فارسی و گویندگان بزرگ آن، از مولوی و فردوسی و حافظ و سعدی تا بابافغانی جلب کرد و نشان داد که رابطة مردم هندوستان و پاکستان با اصفهان و تبریز و شیراز، بیش از پاریس و برلین و لندن است. از همه بالاتر، اقبال بیش از هر کسی درک کرد که انقیاد و بردگی فکری به مراتب خطرناکتر از بردگی اقتصادی و سیاسی است:
چون شود اندیشة قومی خراب
ناسره گردد به دستش سیم ناب
میرد اندر سینهاش قلب سلیم
در نگاه او کج آید مستقیم
پس نخستین بایدش تطهیر فکر
بعد از آن آسان شود تعمیر فکر
اشعار فارسی اقبال لاهوری، به نوعی ترویج تفکر و فلسفة دینی و فرهنگی او محسوب میشود. منظومههای فارسی اقبال عبارتند از اسرار خودی، رموز بیخودی، پیام مشرق، زبور عجم، جاویدنامه، پس چه باید کرد ای اقوام شرق، مثنوی مسافر و ارمغان حجاز.
امسال، 75 سال از مرگ این بزرگمرد مشرقزمین میگذرد، اما هنوز اندیشهها و آثار او مورد تحلیل و بررسی اصحاب قلم واقع است. مجموعة اشعار فارسی اقبال، به صورت یکجا یا مختصر، بارها در جمهوری اسلامی ایران چاپ و منتشر شده است. نخستین کسانی که اقبال را به جامعة ایران معرفی نمودند، دکتر علی شریعتی و استاد مرتضی مطهری بودند.
در جمهوری تاجیکستان نیز برخی از منظومههای اقبال لاهوری از دهة 1960 به بعد به خط سریلیک چاپ شده است. به نوبة خود، نخستین کسانی که اقبال را به جامعة تاجیکستان شناساندند، به ترتیب میرسعید میرشکر (شاعر) و عبداللهجان غفّاراف (محقق) بودند. این نکته نیز قابل توجه است که اقبال لاهوری در گسترش بیدلشناسی در آسیای میانه، ایران و افغانستان نقش بسیار بزرگی داشته است.
اخیراً به منظور پاسداشت خدمات اقبال لاهوری، کلیات منظوم فارسی وی برای نخستین بار به صورت تقریباً کامل توسط آکادمی علوم تاجیکستان، انستیتو زبان، ادبیات، شرقشناسی و میراث خطی رودکی وابسته به آن آکادمی با مساعدت سفارت جمهوری اسلامی پاکستان و انجمن دوستی تاجیکستان و پاکستان، در قطع رقعی و 672 صفحه به خط سریلیک چاپ گردید و در مراسمی که در تالار آکادمی علوم تاجیکستان، با حضور وزیر فرهنگ جمهوری تاجیکستان، رئیس آکادمی علوم تاجیکستان، اندیشهمندان، اساتید، پژوهشگران و سفرای کشورهای فرانسه، اوکراین، ترکمنستان، پاکستان، افغانستان و جمهوری اسلامی ایران و جمع کثیری از دانشجویان و اصحاب رسانه، از این کتاب رونمایی به عمل آمد.
متن سریلیک این کلیات توسط آقای علی محمدی خراسانی و سرکار خانم شرفنساء پولاداوا آماده گردیده است. این کتاب چنان که در مقدمة آن ذکر شده، نخستین کلیات نسبتاً کامل منظومههای فارسی اقبال لاهوری است که در تاجیکستان در سال 2013 از سوی نشر «دانش» چاپ شده است. سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان بر خود وظیفه میداند تا از کلیة دستاندرکاران آمادهسازی، چاپ و نشر این کتاب ارزشمند تقدیر و تشکر نماید.