شمارة 23-24 نامة پژوهشگاه، فصلنامة علمی –ادبی پژوهشگاه فرهنگ فارسی –تاجیکی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان، ویژة «نقد ادبی تاجیکی» منتشر شد. این شماره از نامة پژوهشگاه، شامل برگزیدة مقالات عالمان و ادیبان تاجیک، به علاوة چکیدة مقالات به تاجیکیو روسی در 392 صفحه میباشد.
در بخش آغازین چاپ این ماه از نامه پژوهشگاه، یادداشت مدیر مسئول فصلنامه، جناب آقای دکتر علیاصغر شعردوست، سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان جای دارد که با تشریح «نقد ادبی» به طور کلی، فراتر از یک یادداشت و بلکه در عین مختصر بودن، خود در حکم مقالهای بسیار جامع و علمی به شمار میآید، زیرا علاوه بر آن که بازتاب دهندة انواع دیدگاههای نقد ادبی حاکم از گذشتة دور تا زمان حاضر است، گفتمانی آکادمیک در این عرصه برای خواننده ارائه میدهد.
در این یادداشت می خوانیم: « تعمق در تاریخ ادب و هنر، به خوبی مؤید این نکته است که در قدیم از آنجا که معنی و مضمون شعر در نزد برخی از ملل امری الهامی و قدسی به نظر میرسید، هرگز هدف نقد، بررسی و انتقاد محتوایی نبوده، بلکه جنبة فنی و لغوی آن مورد نظر بوده و از این رو، در اعصار کهن نقد غالباً فقط جنبة لغوی و نحوی داشته است. از زمانی که معنی و مضمون شعر جنبة قدسی و الهامی خود را از دست داد «نقد مضمون و معنی» نیز رواج یافت و در کنار نقد لغوی قرار گرفت.
امروزه نقد ادبی از این حیث که متضمن معرفت است، امری است که از جهت اجتماعی و نفسانی و زیبایی درخور ملاحظه است و ناچار با بسیاری از مباحث فلسفی، جامعهشناسی، روانشناسی، زیباییشناسی و بسیاری علوم دیگر ارتباط دارد. اما صرف نظر از این موضوع، نقد ادبی خود دارای سبکها و مکتبهای مختلفی است. آنچه به نام «نقد خلاق» مشهور شده است و برخی نیز به قصد به زیر سؤال بردن نقدهای منتقدان اصولگرا و دقیق، آن را به عنوان بهترین، جدیدترین و پویاترین نوع نقد مطرح میسازند، در واقع، صورتی تکاملیافتهتر از «نقد توصیفی» است. در تعریفهایی که از اینگونه نقد شده، گفتهاند که این نقد خیلی کم به قضاوت میپردازد، یا لااقل به طور سطحی و عملاً بدون ارائة دلیل قضاوت میکند؛ حتی گاهی قضاوت، فقط در انتخاب نویسندهای که اثرش مطرح شده است خلاصه میشود و یک «عاطفة» تواناتر یا فلسفیتر تجلی میکند، که بیشتر طالب یافتن معیارهاست. اینگونه نقد، بیشتر در فکر «توصیف» است تا «داوری».
نقد روانشناختی که خود گونه ای از نقد بشمار می آید نیز ، از همان ابتدای پیدایش نقد رسمی ادبی، رایج بوده است. برای مثال، افلاطون، هنگامی که در کتاب «جمهور» خود از تأثیر داستانها، حکایتها و افسانهها بر مخاطبان کودک و نوجوان و جوان صحبت میکند، در واقع به نوعی، به نقد روانشناختی اینگونه آثار میپردازد. همچنان که ارسطو، در بحث دربارة تراژدی، هنگامی که آن را آمیزهای از «ترس و شفقت» میداند که منجر به ایجاد پالایش روانی (کاتارسیس) میشود، نیز، به گونهای به همین نوع نقد دست میزند. به همین گونه، دیگرانی که در طول تاریخ به آثار ادبی از زاویة تأثیرهای اخلاقی و تربیتی آنها بر مخاطبان پرداختهاند، به جنبهای از نقد روانشناختی نظر داشتهاند.گونهای از نقد روانشناختی، به رابطة بین اثر و زندگی خصوصی و خصایص نویسنده میپردازد و ورود در اینگونه نقد، مستلزم داشتن دانشی قابل قبول از روانشناختی - لااقل در حیطة نقد اثر مورد نظر است.
نقد «ساختارگرایانه» یکی دیگر از سبکهای نقد هنری است که ریشهای اروپایی دارد و پیشروان آن ولادمیر پراپ روسی و کلود لوی استروس (Claude Lévi-Strauss) فرانسویاند. این سبک در نقد ادبی نقشی مستقل دارد و دارای رابطه تنگاتنگی با زبانشناسی ساختاری است.در ادبیات، منظور از ساختارگرایی، بیشتر نظامی است که بر پایة زبانشناسی استوار است. در این شیوه از نقد، منتقد میکوشد اثر هنری را بر اساس اصول تثبیت شدة آفرینش هنری بررسی و نقد کند. یعنی در نظر منتقد شکلگرا، آنچه نیازمند توجه است، زبان است و نه مفاهیم اثر ادبی. منتقدان، این سبک اثر هنری را از نظر ترکیببندی، هماهنگی، وزن و آهنگ و به ویژه تناسبات هندسی، برای خواننده، موشکافی و نقد میکنند؛ و در واقع، توانایی فنی هنرمند در آفرینش اثر را برملا میکند. به طور کلی میتوان گفت که ساختارگرایی مطالعة روابط است. در نقد ساختارگرایانه، همیشه سخن از ساختار است. از این رو، نقد ساختاری را، «نقد کلیت» هم میخوانند. ابزار این نوع نقد، دانشنامهای از نشانهشناسی پیکرههای دلالتگر است. بدین جهت، این نوع نقد، به «نقد صورتگرا» یا «پیکرهگرا» هم مشهور است.
اما نقد ادبی به معنای آکادمیک آن در جمهوری تاجیکستان، تنها پس از پذیرش آن کشور در قالب اتحاد جماهیر شوروی در سال 1929 میلادی محقَق گشت و از این رو، زمینههای ظهور و شکلگیری آن بر بنیادِ نسخة تکوینیِ نقد ادبی روسیه قرار دارد.
نقد ادبی و منتقدان مشهور قرن نوزدهم روسیه پدیده منحصر به فردی بود که شاید در هیچ زمان و مکان دیگری نتوان نظیری برایش پیدا کرد. ادبیات قرن نوزدهم روسیه بدون نامهای منتقدانی مانند بلینسکی، پیساریف، چرنیشفسکی و دابرالیوبوف قابل تصور نیست. این منتقدان در مقالههای آتشین خود به نقد ادبی اکتفا نمیکردند، بلکه به کل جریان روشنفکری روسیه جهت میدادند و آن را هدایت میکردند و میتوان گفت فعالیتشان بیشتر کارکرد اجتماعی داشت تا ادبی صرف. در حوزهای وسیعتر از نقد، کلاً روزنامهنگاری قرن نوزدهم نقش عظیمی در پیشرفت ادبیات و بیداری جامعه روسیه داشت. بسیاری از نویسندگان مشهور، مانند پوشکین، داستایفسکی، هرتسن، نکراسوف، سالتیکوف- شِدرین شخصا سردبیری نشریات مهم ادبی و اجتماعی آن زمان را بر عهده داشتند و اغلب آثار کلاسیک نویسندگان قرن نوزدهم روسیه ابتدا در این نشریات به چاپ میرسید. ولی چنین فضایی ناشی از شرایط خاص اجتماعی و سیاسی آن زمان بود که بعدها هیچ گاه تکرار نشد و بعید هم به نظر میرسد تکرار بشود. آن منتقدان پرشور حاضر بودند در راه آرمانهای خود زندان و تبعید به سیبری را به جان بخرند.
پس از انقلاب اکتبر 1917 میلادی، ادبیات به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی حاکم قرار گرفت و عملاً به ابزاری ضد کاپیتالیسم و حمایت از طبقة کارگر تبدیل گشت و از این رو، تا سال 1985 و آزادی بیان دورة گورباچفی، تنها سبک حاکم بر ادبیات، «رئالیسم سوسیالیستی» بود و طبیعی است که دیدگاه حاکم بر نقد ادبی در دوران شوروی نیز بر پایة همین سبک قرار داشت.
در جمهوری تاجیکستان، از زمان شکلگیری ادبیات شوروی تاجیک، ادیبان و منتقدان مشهوری در عرصة نقد ادبی قلمفرسایی کردهاند که از آن جمله میتوان از صدرالدین عینی، عبدالرئوف فطرت، ساتم الغزاده، شریفجان حسینزاده، بهرام سیروس، تورهقل ذهنی، رحیم هاشم، نذرالله بیکتاش، لطفالله بزرگزاده، خالق میرزازاده، عبدالغنی میرزایف، کمالالدین عینی، محمدجان شکوری، رسول هادیزاده، رجب اماناف، صاحب تبراف، عطاخان سیفاللهاف، خورشیده آتهخاناوا، لاریسا دمیدچیک، عبدالنّبی ستّارزاده، خدایی شریفاف، اعلاخان افصحزاد، یوری بابایف، عبدالقادر منیازاف، رحیم مسلمانیان قبادیانی، عبدالخالق نبوی، عبدالمنّان نصرالدّیناف، ناصرجان سلیماف، میرزا ملااحمداف، یوسف اکبراف، جورهخان بقازاده، عبدالرحمان عبدالمناناف، عبدالحی محمدامیناف، محمدیوسف اماماف، معروف رجبی، عبدالرحمان جبّاراف، خداینظر عصازاده، رستم وهاب، عبدالولی دوراناف، نعمانجان فیضاللهاف، عظیم امیناف، عالمجان خواجهمراداف، شاهزمان رحماناف، شمسالدین صالحاف و دیگران نام برد.
این شماره از «نامة پژوهشگاه»، ویژة «نقد ادبی تاجیکی» به خامة برخی از محققانی است که در فوق از آنها نامبر گردید. امید است نشر این شماره از فصلنامه، زمینهای برای شناخت بیشتر شیوههای نقد ادبی تاجیکی برای محققان و پژوهندگان این ساحه گردد.
در پایان از جناب آقای پروفسور خدایی شریفاف، دبیر علمی این شماره و دستیاران ایشان جنابان دکتر عبدالخالق نبوی و دکتر شمسالدین صالحاف بابت تلاشی که برای فراهم نمودن این مجموعه نمودهاند، صمیمانه سپاسگزاری مینمایم.»
علیاصغر شعردوست
سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان
بهار 1391 خورشیدی / 2012 میلادی