در روزنامه «اعتماد» می خوانیم: « روز ولایت»، یادداشتی به قلم دکتر شعردوست
او بناي جامعه آرماني را از خانواده خود آغاز كرده و طي 23 سال به تمامي مرزهاي عربستان رسانيده بود. تشكيل اين جامعه آرزوي ديرسال پيامبر اسلام بود؛ اما اكنون كه بايد صلاي حضرت حق را لبيك گويد با اين جامعه چه كند. جامعهيي كه اشرافيت زخم خورده جاهلي، امپراتوريهاي ايران و روم و منافقين داخلي كمر به فروپاشي آن بستهاند تا پيامي را كه پژواك آن روز به روز زيادتر و پرطنينتر ميشد و پوسته زمان را ميشكافت به خاموشي بكشانند.
پيامبر بر آن است كه اداره اين «امت وسط» را به كسي واگذار كند تا ثمره رنجها و كوششهاي ديرسالش در معرض نابودي قرار نگيرد.
كيست كه بتواند در مقابله با اين همه حمله و هجوم و توطئه، توان مقاومت داشته باشد؟ كيست كه شانههاي او تحمل پذيرش باري چنين سنگين را داشته باشد؟
رسول اكرم، علي(ع) را از ايام كودكي ميشناسد. وي نخستين مردي است كه به تصديق رسالت او برخاست و همهچيز خويش را نثار نهضت كرد. بيهيچ چشمداشتي فداكاريهاي بزرگ در حق رسول كرده است و صداقت و كارداني و بزرگي خويش را در پي آزمونهاي سخت و دشوار به اثبات رسانده است و رسول وحي اين دست پرورده خويش را به درستي ميشناسد و در شخصيت برومند او نكته تاريكي نمييابد. او نخستين مرد مومن پس از حضرت پيغامبر است و كسي است كه بيش از همه در پرتو وحي قرار گرفته و جان عزيزش را به نور آن آراسته است. غبار دلتنگي از اين جهان بر چهره رسول هويدا شده است و خود ميداند كه آخرين بار است به زيارت خانهيي كه جدش، ابراهيم، بنيان گذاشته است ميآيد؛ و در اين ايام بزرگترين مجمع مسلمانان در سال شكل ميگيرد. گروه كثيري از جامعه مسلمين به مكه ميشتابند تا حج بگذارند و رسول، در چنين ايام و به امر حق تعالي، سرنوشت جامعه بنا نهاده خويش را به كف كفايت دست پرورده خود، علي(ع) ميسپارد تا امواج فتنه، كه چون پارههاي ابر سياه درميرسيدند، به صخرهيي سترگ استوار درشكنند و بناي جامعه دچار تلاشي نشود.
جشن غدير، جشن انتخاب بزرگي است كه رسول صورت داد و در تاريخ مسلمين نقطه عطفي است كه سرنوشت «امت وسط» رسول رقم زده شد.عيد غدير پاسداري از رسالت بزرگ رسالتمدار وحي است. مبادا كه جامعه مسلمين بدون زعيمي شجاع و كاردان بماند و دشمنان مجال تفرقهافكني و تجاوز بيابند.
ز مشرق تا به مغربگر امام است/ اميرالمومنين حيدر تمام است
گرفته اين جهان زخم سنانش/ گذشته زان جهان وصف سه نانش
سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشيد/ دو عالم را به خوان بنشاند جاويد
تو راگر تيرباران بر دوامست/ علي جُنّـ[ جنت تمامست
پيمبر گفتش اي نور دو ديده/ زيك نوريم هر دو آفريده
چنان در شهر دانش باب آمد/ كه جنّت را به حق بوّاب آمد
چنان مطلق شد او در فقر و فاقه/ كه زر و نقره دادش سه طلاقه
چو هرچه گفت از بهر يقين گفت/ زبان بگشاد و روزي و چنين گفت
كه او كشفالغطا دادست دستم/ خدا را تا نبينم كي پرستم
زهي چشم و زهي علم و زهي كار/ زهي خورشيد علم و بحر زخّار
آخرینها از Super User
- مرگداشت؛فردیناند هودلر و والنتین گوده دارله محتضر
- درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2
- بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18
- حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی
- عکس خوانی دکتر شعردوست (دیپلمات سابق و پژوهشگر آسیای میانه و قفقاز)