از آن روز که ایرانی خود را تعریف نمود و هویت تاریخ و فرهنگی کسب کرد بخش عمده ای از مؤلفه های شناسایی خود را از زبان خویش گرفت.
عناصر قوام دهنده ملیت، عناصر پیچیده، گوناگون و گاه متناقض اند و این مجموعه در واحدی فرهنگی به نام هویت ملی به وحدت می رسد. نژاد و مرز و جغرافیا و مذهب و زبان و میراث قومی مشترک...... که هر یک پهنه ای وسیع را در در قلمرو تفکر به خود اختصاص داده اند، تنها بخشی از این مؤلفه ها و ایستارها به شمار می روند. اما بی شک، در میان این مجموعه، زبان فارسی در سرنوشت تاریخی ما نقشی ارزنده داشته و دارد.
پس از اینکه ایرانیان دین مقدس اسلام را پذیرفتند، بر خلاف اقوام دیگر که در داخل قلمرو جهان اسلام قرار گرفتند و پیشینه خویش را به غبار نسیان پوشاندند، پارسی زبانها پس از دوران فترت، دوباره به اعتبار زبان خویش بر عرصه جهان درخشیدند و نام ایران و ایرانی را دوباره زنده کردند. گرچه هرگز آنان از قلمرو شمول آیین مقدس اسلام خارج نشدند اما زبان دوم عالم اسلام کردند و با آن، چه بسیار شگفتیها آفریدند.
قلم شاعران و نویسندگان پارسی زبان از سویی با امتزاج مفاهیم اسلامی غنا و وسعت افزونتری یافت و از جانبی به غنای فرهنگ اسلام آن چنان خدمتی شایسته و بایسته کرد که مورخان تاریخ اسلام ایرانیان را سازنده فرهنگ این تمدن بزرگ به شمار آورده اند. این کوششها طی قرون و اعصار متمادی به زبان فارسی هویت دینی بخشید؛ از سویی، آن که به پارسی سخن می راند ایرانی محسوب می شد و از جانبی دیگر، در قلمروی وسیع در شبه قاره هند آن روزگار، این زبان، جانشین زبان وحی شد و رسالت پیامگزاری را به عهده گرفت و علاوه بر آن زیباترین تجلیات هنر دینی –عرفان –در قلمرو جهان اسلام به زبان فارسی صورت گرفت تا بدانجا که در این حوزه اگر همپا و همراه زبان عربی نباشد چیزی از آن کم ندارد.
در زمانه شگفت ما، که مرزهای سیاسی و فرهنگی روز به روز کمرنگ تر می شود و جهان در آستانه تحولی نوین قرار گرفته است، ارزش و اعتبار زبان در قوام ملی و فرهنگی دو چندان می شود. شناخت هر ملتی از رهگذر شناخت زبان او مقدور و میسر است. از همین رو، اگر بخواهیم اثری از نخستین سلطه جوییهای سیاسی نیز جستجو کنیم، باید به مقوله شناخت زبان و فرهنگ توجه داشته باشیم.
قرنهاست که سیاحان و مأموران سیاسی و محققان و .... به مشرق زمین و ایران می آیند و حاصل مشاهدات و پژوهشهای خود را به صورت هزاران جلد کتاب به عالم بشری عرضه کرده اند. در این نوشته ها فراز و فرود بسیار است اما بی گمان در میان این آثار ارجمندترین و با اعتبار ترین متعلق به کسانی است که به قصد شناخت عمیق علمی، در هیأت پژوهشهای دانشگاهی عرضه شده اند. در این سالیان چه بسیار بزرگان که در پی شناخت فرهنگ اسلامی ایرانی و زبان پارسی عمر عزیز خویش را در انبوه کتابها و ازدحام توده های مردم سر کرده اند، از استادان زبان و ادب فارسی و ایران شناس شبه قاره هند و خاور دور گرفته تا حوزه اتحاد جماهیر شوروی سابق و اروپا و امریکا و افریقا .
از محمودخان شیرانی گرفته تا نیکلسن، عزام و ژوکوفسکی که تحقیقات و تدقیقات ارزشمند آنان را نمی توان منکر شد. در این میان عده ای به قصد شناخت سلطه جویانه به فرهنگ های دیگر روی آورده اند اما این برداشت را نمی توان به همه افراد تسری داد. افراد معدودی کارگزاران فرهنگ سلطه بوده اند ولی، عده کثیری فرهنگ را نه به قصد سلطه، بلکه به قصد مکاشفه و آگاهی و تحقیق و تدقیق برگزیده اند.
آن روشنا که کوشش این گروه بر تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی گسترده عیرقابل انکار است. در بعضی موارد حتی کار آنان با ارزشمندترین کارهای پژوهشی تحقیقاتی استادان و محققان ایرانی، که در بطن این زبان و فرهنگ پرورش یافته اند پهلو می زند، به راستی چگونه می توان این مایه از تعمق و ژرف اندیشی را نادیده گرفت.
علاوه بر این پس از پیروزی انقلاب شکوهمند ملت مسلمان ایران زبان فارسی دفاع از هویت فرهنگی انقلاب اسلامی را به عهده گرفت. زبان فارسی پیام رسان نهضتی است که ابعاد فرهنگی آن شرق و غرب عالم را متأثر نموده است. پاسداری از این زبان وظیفه هر ایرانی است که عرق اسلامی دارد.