سه شنبه, 19 شهریور 1392 ساعت 04:30

رودکی، چشم و چراغ فرهنگ تاجیکی – ایرانی

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
 
سنجه ای که به کمک آن میزان توفیق هنرمند را در هر جامعه ای می توان سنجید، میزان رسوب میراث او در ذهن و ضمیر فرهنگ آن جامعه است. عواملی که باعث این پدیده اجتماعی می شود، متنوع و گوناگونند. یکی از این عوامل حضور هنرمند در متن اثری است که آن را خلق می کند. آفرینشگر با حضور در اثر هنری خود نقشی از ضمیر خود را در اثر به جا می گذارد. بدین ترتیب، علاوه بر ارزش فرهنگی خود اثر هنری، ارزش تاریخی نیز پیدا می کند. ارزش تخت جمشید تنها در معماری آن نیست، بلکه هر ستون و نقشی از این بنای پرحشمت بیانگر تاریخ ایران زمین، چگونگی اداره این امپراتوری وسیع و پوشش مردمان و اعتقادات و آیین ها و آداب و رسوم و کشت و کار و محصولات و هدایا و خط و زبان و شهرسازی و معماری و غیره است. از این شاهکار هنری هر پژوهنده تاریخ و فرهنگ و هنر ایران زمین می تواند رابطه برقرار کند و از آن بهره ها بگیرد.
شکوه هنر حافظ تنها در کیمیاگری او در حوزه زبان نیست، بلکه این شاهکار زبان فارسی در امتزاجی هنرمندانه از زبان و نگرشهای دینی و اجتماعی و سنن و رخدادهای زمانه و نگرش انسانی و بیان خواستهای مشترک بشری و مردمانی ست که در جغرافیای تاریخی آن دوره حافظ بود و باش داشته اند و هر تصمیم حکومتی می توانست سرنوشت این قوم را دگرگون کند و هنرمند زمانه کسی است که ضمن حفظ ارزشهای هنری کار خود بتواند در امتزاج زبردستانه مسائل با زندگی بشری آیینه روزگار باشد، به گونه ای که بتوان در محتوای اثر او تصویری هنرمندانه از زندگی و حیات مردمان روزگار او به دست آورد.
هنرمندی که بتواند به این درجه از ظرفیت هنری برسد، چشم و چراغ زمانه خود می شود و کدام کس است که در گذار به هزار توی ناپیداکران تاریخ، خود را از داشتن چنین چراغ راهی بی نیاز بداند. چنین رهروی بی تردید راه به جایی نخواهد برد و درکی واقعی از زمانه خود نخواهد داشت و درست به همین دلیل است که کسی که تاریخ فرهنگ ایران زمین را می نویسد، قریب به دو هزار بیت شعر رودکی چون سندی مهم در تاریخ حیات اجتماعی و فرهنگی ایران زمین نیاز تام و تمام دارد و هر تاریخی که از حیات فرهنگی اقوام ایرانی نژاد بدون نظرداشت این میراث به ظاهر اندک تحریر شود، تاریخی ست ابتر و ناقص، زیرا این میراث بجامانده از رودکی هرچند در جنب مجموعه میراث عظیم شعری زبان فارسی حداقل به لحاظ کمی چندان وزنی ندارد، تنها دو هزار بیت در کنار میلیون ها بیت شعر پارسی، اما چنان هنرمندانه و پرمایه است که می توان این مجموعه اندک را همسنگ آثار حجیم تاریخی قرار داد. پژوهشگر نکته یاب از این ابیات پراکنده و کم شمار می تواند نکته های فراوان دریابد که در متون تاریخی دیگر یافت نمی شود.
نکته بسیار مهم این است که این نکته یابی ها و گزارش دادن ها به گونه ای هنرمندانه و زیرکانه صورت گرفته است که هویت هنری و شعری اثر رودکی را به هیچ وجه خدشه دار نکرده است و رودکی به عنوان پدر شعر پارسی باقی مانده و کمتر کسی در این نکته شبهه دارد که او را می توان آدم الشعرا نامید.
شاید مقایسه بین رودکی و یکی از بزرگترین شعرای دربار چغانی و غزنوی- فرخی سیستانی بتواند ظرافت این نکته را روشن کند. فرخی بی تردید، یکی از بزرگترین شاعران زمانه خود و یکی از استادان مسلم ادبیات مداحی ست و استادی او در قلمرو شعر فارسی به گونه ای بوده است که برخی از سروده های او به عنوان نمونه ای ارجمند از هنر شاعری مطرح بوده و بسیار شاعران بر مبنای شعر او نظیره ساخته اند. منظومه «برآمد نیلگون ابری ز روی نیلگون دریا» نمونه ای از این سرودهاست:
برآمد نیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان، چو طبع بیدلان شیدا  (سخن گستر سیستان، ص20)
همین استاد مسلم با وجود این که حجم شعری که از او باقی مانده، چندین برابر رودکی است، اما نتوانسته امتزاج بین سخن و معنا را به درجه ای که رودکی هنرمندانه انجام داده، صورت دهد. گرچه گزارش شعر او از رخدادهای زمانه اش به گونه ای پررنگ و جدی است که مستشرقی در آن سوی جهان بر مبنای منظومه هایی که از این شاعر در دست است، گزارش نامه ای از لشکرکشی های سلطان محمود به دست داده است.
 قصیده طولانی و هنرمندانه «فتح سومنات» با بیتی آغاز می شود که همه کسانی که با ادب پارسی سر و کار دارند، آن را به عنوان مثل به خاطر دارند. قصیده ای که اوج آن در آغاز آن است و حتی در بیت دوم درخشندگی و جلای سخن بدل به گفتاری عادی می شود:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
فسانه کهن و کارنامه بدروغ
به کار ناید، رو، در دروغ رنج مبر........
در این قصیده که یکی از مشهورترین قصاید شاعر سیستانی است، شاعر کوشیده تمامی هنر خویش را به کار گیرد، تا قصیده ای مدحی در ستایش سلطان غزنه بسراید، اما خواننده در مطاوی آن جز سخن فاخری که گاه به مبالغه میل می کند، چیزی درنمی یابد، مگر اطلاعاتی که به جای وقایع نگار دربار سلطان محمود فرخی سیستانی در قالب شعر روایت کرده است:
ز کارنامه او گر دو داستان خوانی
به خنده یاد کنی کارهای اسکندر...
اگر سکندر با شاه یک سفر کردی
ز اسب تازی زود آمدی فرود به خر....
ملک سپاه به راهی برد که ردیف درو
شمیده گردد و گمراه و عاجز و مضطر....
نخست لدروه، کز روی برج و باره آن
چو کوه کوه فرو ریخت آهن و مرمر
حصار او قوی و باره حصار قوی
حصاریان همه بر سان شیر شرزه نر
مبارزانی همدست و لشکری هم پشت،
درنگ پیشه به فر و شتابکار به کر
چو چیکودر که چه صندوقهای گوهر یافت
به کوهپایه او شهریار شیرشکر.
چگونه کوهی چونان که از بلندی آن
ستارگان را گویی فرود اوست مقر.....
چو نهرواله که اندر دیار هند بهیم
به نهرواله همی کرد بر شهان مفخر
بزرگ شهری و در شهر کاخهای بزرگ
رسیده کنگره کاخها به دو پیکر..........
سراسر این قصیده از همین دست است که الحق در قلمرو زبان متنی است قابل اعتنا و سرشار از بدایع و طرایف زبانی، اما در قلمرو معنا چیزی ورای مدلولهای لفظی وجود ندارد. رسالت شاعر با سرودن «فتح نامه سومنات» پایان یافته است و نباید در آن سوی این کلام مطنطن و موزون و خوش ساخت انتظار داشت که شاعر در پی القای حسی فراتر از پیام آشکار قصیده شیوای خود باشد. آنچه رودکی را از دیگر شاعران عصر متمایز می کند، در همین نکته ظریف است. اگر تحلیلی نمادین بین قصیده «فتح سومنات» با قصیده «مادر می» داشته باشیم، این تفاوت به روشنی آشکار می شود.
این دو قصیده هر دو در زمره برجسته ترین قصاید مدحی زبان فارسی هستند و فرخی این توفیق را داشته که یکصد سال پس از رودکی از سنت شعری فارسی بهره ور باشد، اصولی که در دوره رودکی هنوز به صورت اساسی تبویب و تنظیم نشده بود، تا استاد سمرقند بتواند از این مجموعه استفاده کند. به دیگر سخن رودکی خود در زمره واضعان این صناعت بوده است و سخنسرای سیستانی یک قرن پس از او از سنت شعر فارسی بهره گرفته است و علی القاعده، انتظار می رود که او بهتر توانسته باشد از این سنت هنری بهره بگیرد. نکته ای دیگر که باید توضیح داد، این است که پسر جولوغ در اوج دوره سنت شعر خراسانی است و رودکی در ابتدای این دوره است. هر دو در سنت شعر خراسانی پارسی تعریف می شوند و نمی توان یکی را از دیگری از این لحاظ مجزا نمود.
قصیده «مادر می» با مقدمه ای زیبا آغاز می شود که خود آغاز یک سنت ادبی در شعر پارسی است –سنت خمریه سرایی که بعد از رودکی سرمشقی برای شاعرانی شد که به این نوع ادبی دلبستگی نشان دادند. نمونه ای از این آثار را در شعر منوچهری دامغانی –شاعر هم عصر فرخی سیستانی تا فخرالدین اسعد گرگانی و نظامی و خواجوی کرمانی و امیرخسرو دهلوی و غیره می توان دید.
مادر می را بکرد باید قربان
بچه او را گرفت و کرد به زندان
بچه او را از او گرفت ندانی
تاش نکوبی نخست و ز او نکشی جان
تعلیقی که شاعر در آغاز این قصیده ایجاد می کند، خواننده کنجکاو را برمی انگیزد که مشتاقانه سخن استاد سمرقند را به مطالعه بگیرد و بتدریج با رمزگشایی از متن، خواننده را آماده می کند که از این آغاز رمزی بتدریج وارد فضای مدحی می شود، اما در قصیده «فتح سومنات» پس از بیت اول خواننده در می یابد که با متنی مدحی رویاروست و پس از چهار بیت تمامی قصیده برای خواننده رمزگشایی می شود. اما در قصیده «مادر می» رودکی هنرمندانه تا بیت بیست و هشتم خواننده را در پی خویش می کشد و در بیت مذکور با هنرمندی زیرکانه خواننده را به مجلسی می برد که میر خراسان برپا کرده است:
مجلس باید بساخته ملکانه
از گل و از یاسمن و خیری الوان
نعمت فردوس گستریده ز هر سو
ساخته کاری که کس نسازد چنان
جامه زرین و فرشهای نوآیین
شهره ریاحین و تختهای فراوان.......
خسرو بر تخت پیشگاه نشسته
شاه ملوک جهان امیر خراسان.......
در بیت سی و پنجم شاعر به نام ممدوح می رسد:
شادی بوجعفر احمد ابن محمد
آن مه آزادگان و مفخر ایران
توصیفاتی که رودکی از ممدوح خود می نماید، انسانی و دست یافتنی است و امیر مردی است که ضرورتا باید در او خصایل پاک انسانی جستجو کرد و مدح او به منزله انذار و آگاهی است و جایی برای توضیح و توصیه به فضیلتهای انسانی:
مرد سخن را از او نواختن و بر
مرد ادب را از او وظیفه دیوان
باز به هنگام داد و عدل بر خلق
نیست به گیتی چون او نبیل و مسلمان
داد بیابد ضعیف همچو قوی ز اوی
جور نبینی به نزد او و نه عدوان
نعمت او گستریده بر همه گیتی
آن چه کس از نعمتش نبینی عریان
بسته گیتی از او بیابد راحت
خسته گیتی از او بیابد درمان
با رسن عفو آن مبارک خسرو
حلقه تنگ است هرچ دشت و بیابان
پوزش بپذیرد و گناه ببخشد
خشم نراند، به عفو کوشد و غفران....
در این قصیده استاد سخن سمرقندی چنان با هنرمندی تمام و نظرداشت واقعیتهای انسانی و ترکیب هنرمندانه آن با جوهره شعر مدحی که اغراق جزو اصلی آن است، منظومه ای هنرمندانه خلق کرده است که در عین حلاوت و زیبایی به خواننده امکان می دهد که از خلال این توصیفات هنرمندانه با شاعر «هم ذات پنداری» کند، زیرا توصیفات حقیقی و دست یافتنی هستند.
اما در منظومه سخن گستر سیستان این اصل چندان به چشم نمی خورد شاعر مداحی ست که می کوشد به زبانی آکنده از اوصاف دست نایافتنی ممدوح را ستایش کند.از همین روست که خواننده در خلال متن نمی تواند با قهرمان ارتباط برقرار کند، زیرا این قهرمان دست نایافتنی است:
.....ایا به مردی و پیروزی از ملوک پدید
چنان که بود به هنگام مصطفی حیدر
شنیده ام که همیشه چنین بود دریا
که بر دو منزل از آواش گوش گردد کر
همی نماید هیبت، همی نماید شور
همی برآید موحش برابر محور
سه بار با تو به دریای بیکرانه شدم
نه موج دیدم و نه هیبت و نه شور و نه شر
نخست روز که دریا ترا بدید، بدید
که پیش قدر تو چون ناقص است و چون ابتر
به مال با تو نخواهد شد، ار بخواهد، جفت
به قدر با تو نیارد زد، ار بخواهد، بر
چو گرد خویش نگه کرد، مار و ماهی دید
به گرد تو مه تابان و زهره ازهر........
درکی که رودکی از هویت ملی دارد، درکی است کاملا جدی و عمیق. در همین اندکی که از شعر او به جای مانده است، این آگاهی به خویشتن شناسی ملی به صورتی آشکار در آثار بازمانده از این بزرگ مرد عرصه فرهنگ به چشم می خورد.
باید در نظر داشت که این شاعر بلند مرتبه در زمره شاعرانی محسوب نمی شود که رسالت شاعری خود را در تبیین هویت ملی ایران قرار داده اند، اما سهم او در ایجاد این درک و معرفت نزد اقوام ایرانی نژاد کاملا محسوس است. اگر گرایشی ست که نمایندگان رسمی آن در ادب پارسی دوره اول بزرگانی چون دقیقی و کاروانسالار شعر حماسی پارسی فردوسی بزرگ است و از ادب مدحی انتظار طرح مسئله هویت ملی نمی رود. در همین قصیده «مادر می» چگونگی یادکرد رودکی از اقوامی که در آن دوره در ساختار قدرت حضور داشتند و در حلقه دربار امیر خراسان محسوب می شدند، نشان دهنده این توجه است. باید توجه داشت که میراثبر این گرایش ملی و هویت خواهانه در دوره بعد، مسیری را طی کرد که بنیاد آن در دوره های قبل توسط بزرگانی چون رودکی بنیاد شده بود، هرچند آن چه خداوندگار «شاهنامه» خلق کرده، بی بدل است و هیچ کس را توان همراهی با او نیست، اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که «شاهنامه» میوه درخت معرفتی است که باغبانان ادب پارسی در ادوار قبلی در زمین فرهنگ ایرانی کاشته بودند. به این ابیات از قصیده موصوف بنگرید و شیوه سخن گفتن استاد پنج رودی را درخصوص اشخاص گوناگون:
یک صف میران و بلعمی بنشسته
یک صف حران و پیر صالح دهقان
خسرو بر تخت پیشگاه نشسته
شاه ملوک جهان امیر خراسان
ترک هزاران به پای پیش صف اندر
هریک چون ماه بر دو هفته درفشان
باده دهنده بتی بدیع ز خوبان
بچه خاتون ترک و بچه خاقان
از کف ترکی سیاه چشم پری روی
قامت چو سر و زلفکانش چوگان
زان می خوشبوی ساغری بستاند
یاد کند روی شهریار سجستان
خود بخورد نوش و اولیاش همیدون
گوید هریک، چو می بگیرد، شادان
شادی بوجعفر احمدبن محمد
آن مه آزادگان و مفخر ایران......
  آنچه رودکی را تبدیل به عنصری پایدار در عرصه شعر پارسی کرده است، مجموعه ای از عوامل مختلف است که با سرنوشت تاریخی این فرهنگ گره خورده است. تا روزی که این فرهنگ رویش و پویش دارد، رودکی سرچشمه زاینده ای است که به ما حیات و سرزندگی هدیه می کند.
خواندن 992 دفعه آخرین ویرایش در سه شنبه, 19 شهریور 1392 ساعت 04:30

نظر دادن

“ساوالان” از میرزا حسن رشدیه و جبار باغچه بان می گوید...

یادی از دوران نمایندگی در مجلس شورای اسلامی

پشت صحنه حضورم در برنامه زير نور ماه در شبكه جهانى سحر

تازه ها

درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ،  صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2

درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2

دوشنبه, 03 ارديبهشت 1403 09:35

استاد دولتمند خال‌اف‌ خواننده «آمدم ‌اي شاه پناهم بده» و «دور مشو، دور مشو» به ابديت پيوست.  دوست گرامي‌ام استاد دولتمند خال‌اف، آهنگساز، نوازنده و احياگر موسيقي «فلك»‌ دار فاني را...

بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18

بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18

پنج شنبه, 19 بهمن 1402 12:00

غبار كدورت و تيرگي فرونشسته بر جهان چنان غليظ بود كه گويي هيچ صبحي در پس پرده نيست و خورشيد روشناي خويش را براي هميشه از زمين برگرفته است و...

حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی

حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی

سه شنبه, 10 بهمن 1402 18:18

نمایش لیلی و مجنون به کارگردانی و نویسندگی یعقوب صدیق جمالی به زبان ترکی آذربایجانی بر اساس مثنوی «لیلی و مجنون» اثر حکیم ملا محمد فضولی در تالار وحدت تهران...

بزرگداشت هشتادوچهارمین سالگرد تولد استاد ساوالان

بزرگداشت هشتادوچهارمین سالگرد تولد استاد ساوالان

پنج شنبه, 21 دی 1402 18:25

روز یکشنبه سوم دی ماه کانون هنرمندان آذربایجان در تهران ، مراسمی به مناسبت هشتاد و چهار سالگی استاد حسن مجید زاده متخلص به ساوالان برگزار کرد . در این...

" جلوه رفیع جلال "، پاسداشت نیم قرن تلاش استاد جلال رفیع در عرصه روزنامه نگاری

" جلوه رفیع جلال "، پاسداشت نیم قرن تلاش استاد جلال رفیع در عرصه روزنامه نگاری

پنج شنبه, 21 دی 1402 15:22

تالار سید محمود دعائی در موسسه اطلاعات روز سه شنبه دوازدهم دی ماه شاهد مراسمی به یاد ماندنی بود . این مراسم که برای تجلیل از خدمات نیم قرن استاد"...

پای سخن شاگرد استاد شهریار ؛ بسیاری از اشعار شهریار منتشر نشده است.

پای سخن شاگرد استاد شهریار ؛ بسیاری از اشعار شهریار منتشر نشده است.

سه شنبه, 23 آبان 1402 15:34

 شاعر و نویسنده زبان و ادبیات فارسی و از شاگردان استاد شهریار بیان کرد:متاسفانه شهریار شناسی در ایران هنوز بسیار ضعیف است، درحالیکه در دانشکده های پیرامونی لااقل در دانشکده...

حق تكثير كليه محتواى تصويرى، صوتى و نوشتارى اين وبسايت متعلق است به على اصغر شعردوست .