مراسم یادبود شهید احمدشاه مسعود، قهرمان و مبارز ملی افغانستان از سوی سفارت جمهوری اسلامی افغانستان و با حضور دکتر عبدالغفور آرزو، سفیر این کشور، دکتر شعردوست، سفیر جمهوری اسلامی ایران، سفیر جمهوری آذربایجان، دیپلمات ها و شخصیت های برجسته افغان مقیم تاجیکستان، برخی از مقامات تاجیکستان و جمعی از شخصیت های علمی، ادبی و فرهنگی برگزار گردید.
در این مراسم، دکتر شعردوست، سفیر کشورمان در تجلیل و گرامیداشت این شهید مبارز به ایراد سخن پرداخته و چنین اظهار داشتند:
رودکی بزرگ روزگاری در غم از دست دادن بزرگی چون مرادی شاعر سرود:
مرد مرادی نه همانا که مرد / مرگ چنان خواجه نه کار است خرد
داستان سرایش مرثیه برای دوستانی که چون گذریان کاروان انسانی می آیند و می روند داستانی مکرر است که ظاهرا پایانی ندارد.
همه کارهای جهان را در است / مگر مرگ کان را در دیگر است
اگر در حیات بر آدمی باز می شود حتما در مرگ نیز روزی بر ما گشوده خواهد شد. از این رو مرگ جزو لایتجزی زندگی است و از آن گریزی و گزیری نیست. کل نفس ذائقه الموت.
اگر امروز هم در این مکان گردهم آمده ایم نه برای گله از بیدادی که مرگ بر فرزندان آدم می راند، بلکه برای بزرگداشت مردی جمع شده ایم که در را بر مرگ بست و جان خویش را به عالم بی مرگی پیوند زد.شهید احمد شاه مسعود در زمره کسانی بود که مرز زندگی مادی را درنوردید و در زمرۀ مردان نامیرایی درآمد که حیات جاودانی یافت و مرز مرگ را درنوردید و به عالمی پا گذاشت که نیستی و نابودی در آن راه ندارد.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریده عالم دوام ما
روز شمار حیات مادی او چون دیگر ابنای بشر است: متولد شد؛ زندگی کرد؛ و در گذشت. این بخش فصل مشترک همه زندگیهاست از وضیع و شریف و دارا و ندار، بزرگ و کوچک، بافضیلت و بی فضیلت. همه و همه در این فصل با هم مشترکند و کسی نیست که در داستان زندگیش این سه فصل وجود نداشته باشد. اما آنچه زندگی افراد را از یکدیگر متمایز می کند جوهرۀ معنوی زندگی است که در این بخش هیچ انسانی به دیگری شباهت ندارد، گرچه ممکن است در این فصل با دیگر همگنان فصول مشترکی وجود داشته باشد، اما حتما فصول مفارقی هم وجود دارد که حیات افراد را از یکدیگر جدا می کند. از این رو اگر بخواهیم برای شهید احمدشاه مسعود سخنی بگوییم و امتیاز حیات او را بر دیگران برشماریم باید به سراغ همین جنبۀ معنوی حیات او برویم که الحق والانصاف به قدری غنی و پرمایه است که هر انسانی آرزو می کند حیاتی به این اندازه مایه ور و درخشان داشته باشد. ذالک فضل الله یوتیه من یشاء
«جنگ ما برای آزادی است؛ زیرا زیستن در زیر چتر بردگی پستترین نوع زندگی است. برای حیات مادی همه چیز میتوان داشت: آب، نان و مسکن. ولی اگر آزادی ما بر باد رفت، اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد و اگر استقلال ما نابود گشت، در آن صورت این زندگی چه ارزشی میتواند داشته باشد؟».
گویی این سخنان قهرمان ملی افغانستان و شیرمرد درة پنجشیر، شهید احمدشاه مسعود، پژواک صدای تمام آزادمردان تاریخ جهان است که استقلال، شرف، آزادی و ناموس میهنشان را با هیچ چیز حتی جان خویش مبادله نمیکنند.شاید شنیدن این کلام از زبان کسی که راهی جز این در پیش رو ندارد، چندان شگفت ننماید، اما برای کسی که میتوانست جاه و مقام و ثروت داشته باشد و در عین حال از همة آنها چشمپوشی میکند، جای تأمل دارد. پدر احمدشاه، سرهنگ دوستمحمدخان، از افسران عالیرتبة دورة سلطنت محمدظاهر شاه بود. پدر بزرگش، یحییخان نیز از بزرگان مردم پنجشیر به شمار میرفت که در دوران پادشاهی امانالله شاه به عنوان کارمند و مأمور رسمی دولت وظیفة خزانهدار نقدی را بر عهده داشت. یحییخان یکی از مجاهدان و مبارزان دوران اماناللهشاه است که در وادی پنجشیر در مقابل استعمار انگلیس مبارزه میکرد.
آری، شهید احمدشاه میتوانست، در پرتو پیشینة فعالیتهای خاندان خود زندگی آسوده و مرفهی داشته باشد، اما هرگز استقلال و آزادی میهن خود را به راحت جان نفروخت.بیتردید نام این ابرمرد دلاور تاجیک، با خط زرین در تاریخ مبارزات ضد استعماری ملت مظلوم افغانستان به خط زرین ثبت خواهد شد. مردی نستوه و استوار که خود را به اسطوره پیوست و با مقاومت و جنگ بیست سالة خویش و به زانو در آوردن ارتش اشغالگر سرخ شوروی و مبارزه علیه تروریسم داخلی، تبدیل به سمبل مبارزه و مقاومت مردم افغان و تاجیک گشت و تحسین جهانیان را برانگیخت.
در پی کودتا و تجاوز ارتش سرخ شوروی سابق در آوریل 1978 و آغاز جهاد، شهید احمدشاه مسعود به نورستان میرود و با رهبری دستههای کوچک مجاهدین، عملاً در رهبری مبارزه علیه رژیم کمونیستی وابسته به شوروی شرکت میجوید. مسعود در ژوئن 1979 در رأس یک گروه از چریکهای مجاهد نورستان وارد پنجشیر میگردد و در ماه ژوئیة همان سال اولین دستههای منظم چریکی را در درة پنجشیر ایجاد مینماید. این دسته به تدریج با جذب نیروهای مردمی و فعال، تبدیل به یکی از نیرومندترین ارتشهای نامنظم در افغانستان میگردد.
از سال 1979 تا سال 1986، نُه حملة ناکام ارتش متجاوز اتحاد شوروی سابق در پنجشیر با مقاومت و ایستادگی نیروهای احمدشاه مسعود به شکست کامل میانجامد و بدین ترتیب، پنجشیر همچون دژی تسخیر ناپذیر باقی میماند.پيروزیهای نظامی و محبت مردم نسبت به مسعود از طرفی هم حسادت و نفرت دیگران را بر میانگیخت. این امر گلبدين حكمتيار را به سرسختترين دشمن او مبدل کرد. تمام دشمنانش ميخواستند او را از بين برند و برای رسيدن به اين هدف از هر وسيلهای استفاده ميكردند. ارتش سرخ جایزهای برای زنده یا مردة او تعيين كرده بودد.
به دنبال خروج سربازان اتحاد شوروی از خاک افغانستان در فوریة 1989، و شروع جنگهای داخلی و نیز در پی فرار گلبدین حکمتیار در سال 1997، احمدشاه مسعود تلاشهای بیشماری جهت آشتی و وفاق ملی داشت. او هیچگاه داعیة قدرت نداشت و ایدة او از حکومت این بود که میگفت: «حکومتآینده باید از طریق انتخابات و آرای مستقیم مردم که در آن زنان و مردان شرکت داشته باشند، به وجود آید. یگانه طرز حکومتی که بتواند عدالت اجتماعی را بین اقوام مختلف بر قرار سازد، دمکراسی و انتخابات مردمی است». سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، شهید احمدشاه مسعود، بر اثر انفجار انتحاری دو مرد عرب در لباس خبرنگاری به شهادت رسید.
زمان ترور احمدشاه مسعود، که فقط ۲ روز پیش از حملات انتحاری ۱۱ سپتامبر به برجهای دوقلوی نیویورک بود، سؤالاتی را در مورد ارتباط این ترور با حوادث نیویورک و متعاقب آن حمله نظامی امریکا به افغانستان برانگیخت. ابتدا این ترور به گروه طالبان نسبت داده شد، اتهامی که طالبان هیچگاه مسئولیت آن را نپذیرفت. این سؤال هنوز هم مطرح است که چه توطئهای پشت پرده بوده است.
زمانی که مسعود از خطر تروریسم، القاعده و بنلادن سخن میراند، در غرب کمتر کسی تصویر روشنی از آن داشت. در سال 1998 اوليويه روی (Olivier Roy) و دوپانفیلی (DePonfilly) در مقالهای نوشتند:«مسعود هرگز نفهميد كه چرا «سی آی اِی» و پنتاگون تصميم گرفتهاند دشمن وی، یعنی گلبدين حكمتيار را به حمايت عليه او انتخاب كنند. مسعود در آرزوی يك ملت واحد و يكپارچه در افغانستان و همچنین انتخابات آزاد در اين كشور بود». این دو نویسنده تأکید کرده بودند که: «احمد شاه مسعود بر عكس مردان سياسی امروز، بالاتر از نقش خويش، به هيچ وجه در فكر جاهطلبی نيست. اگر اين حقيقت دارد كه مسعود به رضايت خويش كسانی را كه به ديدنش میآيند میپذيرد، ولی هيچ كاری نميكند كه كسی به ديدنش بياید. وی همیشه آمادة صحبت با خبرنگاران است. او اجازه ميدهد که حتی از وی فیلمبرداری کنند، زیرا چيزی برای پنهان كردن ندارد».
شهید احمدشاه مسعود خطاب به جهانيان گفته بود: «مردم افغانستان را در مقابل تروريسم تنها رها نكنيد، زیرا اگر افغانستان اين جنگ را در مقابل تروریسم ببازد، جهان نيز برنده نخواهد بود». گفتهای که سالها بعد، جهانیان به درستی آن اعتراف کردند.
امروز احمدشاه مسعود زنده نیست تا ثمرة مقاومت و مبارزات خود را ببیند، اما یاد و خاطرة او همواره در ضمیر تاریخ جاودان خواهد ماند