هر کس که گام به خاک پر فیض مدینه گذاشته باشد خواه ناخواه نام مبارک فاطمه(س) در گوشش طنین انداز شده است. گویا گمگشتی مزار زهرای اطهر(س) همچون دردی جانگاه بر پیکر تمام عاشقانی است که پای به سرزمین وحی می گذارند. مدینه مدفن پیامبر بزرگی است که کائنات به خاطر وجود مبارک او خلق شده است. چهار امام معصوم(ع) و ده ها انسان بزرگ که هر یک منزلتی جلیل و جاودان نزد حق تعالی دارند، سر در آن خاک پر گهر دارند. اما گویی مدفن ناپیدای «ام ابیها» حال و هوایی دیگر به آن شهر غریب بخشیده است و برای کسانی که به مدینه رفته اند و نیز برای تمام شیعیان و مسلمانان سوالی بی پاسخ را طرح می کند. به راستی راز این که آرامگاه بزرگترین بانوی عالم بر عاشقان طریق الهی ناپیداست چیست؟ چرا هیچ کس جز فرزند غایب او (عج) از این راز بزرگ آگاه نیست و چگونه است که در 14 قرن گذشته هیچ کس نتوانسته است این گره جانسوز را بگشاید؟
فاطمه(س) دردهای خفته در گلوی شیعه است؛ و مشهد نایافتۀ او سرنوشت دردناکی است که هزار و چهارصد سال است شاهد آن هستیم ابرهای فتنه ای که پی در پی می رسند و جز مصیب و درد و رنج و بی عدالتی چیزی نثار گسترۀ خاک نمی کنند. فاطمه(س) تجسم همه رنجهای نگفتنی است و آههای در گلو حبس شده.
سلام بر تو ای روح بزرگ که در این روزگار ما بیش از همه به تو و شناخت تو محتاجیم، ای زهرای مرضیه(س) سلام بر تو ای دخت رسول که معیار پاکی و ایثار و مقاومت و حقجوئی هستی؛ و سلام بر تو که نشانه احترام و تکریم اسلام و پیامبر اسلام نسبت به زن می باشی، ای دلسوخته ترین مادر جهان.
***
قدکان بعدک ابناء و هنبثه لو کنت شاهدها لم تکثرالخطب
نا فقدناک فقدالارض و ابلها و اختل قوم فاشهدهم ولاتغب
مورخان نوشته اند که این دو بیت را در واپسین ایام حیات پربرکتش در حالی که روی به مضجع شریف حضرت رسول داشت قرائت کرد. این دو بیت در واقع صورتی دیگر از کلام معصوم است که در آخرین روزهای زندگی اش هشدار می داد که پس از این، ابرهای سیاه فتنه یکی پس از دیگری از راه می رسد. بدین سخنان، هم امت خویش را در چشم تاریخ می نشاند، که چگونه بنای جامعه ای را که با مجاهدت پی ریزی کرده بود، سنت های جاهلی دستخوش حوادث قرار می دهد و هستی مومنان را در معرض آسیب.
اما در میان خانواده پیام دار وحی نقش حضرت فاطمه(س) از چنان برجستگی و عظمتی برخوردار است که می تواند انعکاس دهنده تمامی توجهات حضرت رسول(ص) به حضرت صدیقه(س) باشد. زاده شدن در خانه ای که در زیر بارش باران وحی بود، قدکشیدن در هوای توحید، پیمان زندگی بستن با مردی که تمامی ارزش های برتر انسانی در وجودش متجلی است، حضرت فاطمه(س) را یکی از محورهای اساسی درک اسلام و شیعه قرار داده است.
سختی های جانکاه دوران اقامت در مکه و همراهی و هم دلی با رسول وحی و مهاجرت به مدینه برای پی ریزی جامعه ای از آن دست که اسلامی می خواهد و زندگی مشترک با علی(ع)، حضرت صدیقه(س) را تجسم عینی زنی کرد که مکتب باید پرورش می داد.
زندگی حضرت فاطمه (س) به تمامی درس است. در جامعه ای که زن در خلقت زیادت بود، دخترکی تازه قدکشیده کانون توجه پیامبری شد که در این جامعه متصلب قرار بود تحولی جدی و عمیق ایجاد کند. روسیاهی دختر بودن فرزند، پدران را آوارۀ بیابان ها می کرد و دختران را به سیاهی گور می کشاند. در چنین جامعه ای تمامی توجه حضرت رسول(ص) به فاطمه بود تا اسوه ای حسنه از خویش به جای گذارد که در تمامی عصرها و نسل ها درس آموز باشد و شیوۀ رفتار حضرتش با ام ابیها برای آنان که زن را به هیچ می شمردند عبرت انگیز باشد.
در زمانۀ ما که هنگامۀ طوفان های دهشتناکی است که از شرق و غرب وزیدن آغاز کرده و هویت ما را در معرض آسیب قرار داده و بیش از همه زنان از این بلوای آتش خیز زیان می بینند، حیات و ممات فاطمه چون سراج منیری است که می تواند برای زنان و مردان ما در صحرای سرگشتگی پیش رو، راهنمای وادی رستگاری باشد.
رسول بزرگ رضا و نارضایی خویش را به رضا و نارضایی فاطمه پیوند زد تا فاطمه را نمونۀ عالی بشر معرفی کند؛ صرف نظر از جنسیت، آن هم در جامعه ای که تمامی حقوق اجتماعی را جنسیت تعیین می کرد.
پس از وفات پدر بزرگوارش، فدک و مسئلۀ جانشینی حضرت رسول(ص)، حضرت فاطمه(س) را مجددا به عرصۀ انقلاب بزرگی که پدربزرگوارش معمار آن بود کشاند تا نشان دهد که در ادارۀ امور اجتماع، زنان دوشادوش مردان حرکت می کنند.