نوروز و سرچشمه های آفرینش و تجدید حیات در ادیان و اساطیر عنوان کتابی است که به قلم دکتر شعردوست نگارش یافته و در نشر شهریاران به چاپ رسیده است، محقق در این اثر با ظرافت و نکته بینی به کنکاش در کتب تاریخی و اساطیری موجود در ملل گوناگون و همچنین کتب دینی ادیانی چون مسیحیت، یهودیت و زردشتیت و غیره، برای واکاوی و انعکاس بینش و اندیشه های گوناگون در باب امر خلقت خصوصا آفرینش انسان و سپس نوروز به عنوان اسطوره تجدید حیات ایرانی، پرداخته و در ماحصل آن نکاتی ارزشمند و مطالب و نتایجی درخور توجه را در باب، نمودهای اساطیری، افرینش در ادیان و اساطیر، قداست آسمان و زمین و دیدگاه های موجود در اندیشه اساطیری، دینی و بعضا فلسفی گذشتگان، تجدید حیات و گیاهان، اساطیر آب در ادیان گوناگون، اساطیر موجود در باب پایان جهان، اساطیر طوفان، اساطیر موجود در باب تجدید حیات و در نهایت این تحقیق، نوروز به عنوان اسطوره تجدید حیات ایرانی را به خوانندگان، علاقه مندان و پژوهشگران ارائه داده است. مولف در پیشگفتار این کتاب چنین آورده است:
« هر آیین و سنتی، بدون تردید بازمانده باورهای بسیار کهن و برداشت هر قوم از پدیده های طبیعی پیرامون خویش است. برای رخنه به این باورها، بررسی دقیق اساطیر و رمزپردازی ها، یکی از راههای اساسی کشف اساس این باورهاست. نوروز به عنوان یکی از بزرگترین جشن های ملی ایرانیان، در وهله نخست، آشکارا وابستگی انسان به طبیعت، بیشتر به سبب نقش و تأثیر طبیعت در زندگی اجتماعی و اقتصادی او را تبیین می کند. این آیین کهن، همانا که بازمانده یکی از کهن ترین اساطیر افرینشو تجدید حیات کیهانی در اعتقادات و باورهای هزاران سال پیش اقوام ایرانی است. اساطیر اقوام مختلف، به نوعی عجیب با یکدیگر شباهت دارند. برخی از این شباهت های گاه بسیار نزدیک، بدون تردید نتیجه برخورد اقوام مختلف با یکدیگر و گاه منشأ واحد بسیاری از آنهاست.همان گونه که امروزه در زبانشناسی تطبیقی ثابت شده است که برای رخنه در ژرفای زبان یک قوم،بررسی زبان آن قوم به تنهایی کافی نیست و بلکه مجموعه ای از زبان های هم خانواده و همریشه آن نیز باید مد نظر گرفته شود، اسطوره شناسی تطبیقی نیز، تنها از طریق کشف بنیادهای آیینی و اسطوره ای هر روایت، در مقام مقایسه با اسطوره یا آیین مشابه در اقوام دیگر است که می توان به اعماق باورها و اعتقادات یک قوم رخنه کرد. شاید ساده ترین تعریف اسطوره در قالب یک مثال این باشد که درست زمانی که بیست و چهار ساعت از شبانه روز می گذرد، آخرین ثانیه آن یعنی صفر که به منزله اتمام یک شبانه روز است، درست همان نقطه آغازشبانه روزی دیگر است. یعنی، ازلیتی که به ابد می پیوندد و ابدیتی که به ازل گره می خورد و این بدان معنی است که در اسطوره، تاریخ به معنی « کرونولوژی» وجود ندارد.
« نوروز» از این دیدگاه همان عدد صفری است که عقربه های آن یک سال را می پیماید تا بعد از مرگ یک سال، سالی دیگر زاده شود. بی تردید، بن مایه های این تفکر کهن، در باورهای اقوام مختلف، به صور و نامهای گوناگون، در اساطیر باقی مانده است. در این رساله، تلاش گردیده است تا عناصر و لایه های تشکیل دهنده اساطیر « آفرینش» و « تجدید حیات» در نزد اقوام مختلف، مورد بررسی قرار گیرد.»
علی اصغر شعردوست
دیماه 1390