همایش هفتادمین سالروز شاعر بلندآوازه تاجیک استاد حق نظر غایب در کتابخانه ملی تاجیکستان
دکتر شعردوست سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان در همایش هفتادمین سالروز شاعر بلندآوازه تاجیک استاد حق نظر غایب در کتابخانه ملی تاجیکستان
|
|
مشروح سخنرانی دکتر شعردوست در تحلیل شعر دوران شوروی به مناسبت پنجاه سال فعالیت ادبی شاعر خلقی تاجیک حق نظر غایب در این مراسم ذیلا می آید:
با اینکه شعر پارسی پیشینة بسیار ممتدی دارد و به عصر اشکانیان و به قول برخی حتی پیش از هخامنشیان و سرایش «گاهان» میرسد، اما سرچشمة معروف و آشنای فارسی آن را باید در اشعار عروضی اولیه در قرن سوم پس از اسلام دانست که طلایهدار آن، پدر شعر فارسی، ابوعبدالله رودکی است. پس از آن که ایرانیان دین اسلام را پذیرفتند، ضمن حفظ زبان فارسی، به احیا و اشاعة «فارسی نو» مبادرت کردند و با رسمیت یافتن آن در مقام زبانِ نخستین سلسلههای پادشاهی ایران، به سرودن شعر با اوزان عروضی عرب پرداختند. با ظهور رودکی و فردوسی، شعر به زبان فارسیِ جدید به جریان افتاد و از قرن چهارم تا هشتم هجری، با درخشش شاعرانی همچون منوچهری، ناصر خسرو، سنایی، عطار، خیام، خاقانی، مولوی، سعدی و حافظ، دورة اعتلای خود را پشت سر گذاشت. ولی از آن پس، در سراشیب انحطاط افتاد و سخنوران عصرهای بعدی تا سدة 19 میلادی، جز تقلید اشعار شاعران بزرگ، هیچ کاری نکردند. در ایران در دورة انقلاب مشروطیت و در آغاز قرن بیستم میلادی که شاعران ملیِ مشروطهخواه، به ضرورتِ زمان و با توجه به تجاوز دولتهای روس و انگلیس، به نکوهش استبداد و استعمار و ستایش آزادی و استقلال پرداختند، موضوع و محتوای شعر دگرگون شد.
اما در آسیای میانه و بویژه تاجیکستان، شعر و به طور کلی ادبیات وضعیتی دیگر یافت.
تحولات بنياديني که بعد از تأسيس حکومت شوروي در آسياي مرکزي از جمله تاجيکستان رخ داد، ادبيات و فرهنگ اين کشورها را نيز شديداً تحت تاثير خود قرار داد. در ابتداي پيروزي انقلاب اکتبر 1917 میلادی در روسيه، مبارزه و بحثهاي شديدي ميان مکاتب و تشکلهاي ادبي در مورد چگونگي ادبيات شوروي و ارزشها و ملاکهاي آن آغاز شد. ادامه اين بحثهاي طولاني موجب شد که شخص لنين، بنيانگذار دولت شوروي، وارد اين بحثها شود و براي ادبيات شوروي تعيين تکليف کند. دستگاه ايدئولوژي حزب کمونيست ادبيات را به سه گروه تقسيم کرده بود: ادبيات بورژوازي، ادبيات نيمه بورژوازي، ادبيات کارگري.
کمونيستها معتقد بودند که چون دولت شوروي حکومت کارگر و دهقان است، ادبيات آن نيز بايد توسط همين طبقه بويژه توسط کارگران و برای کارگران آفريده شود. از اين رو، در دهة اول پيروزي انقلاب اکتبر، کمونيستها شعار «براي ادبيات کارگري» را مطرح کردند که هدف اصلي آن خلق آثار ويژة کارگري و براي کارگران بود. بر اساس نظر نظریهپردازان مکتب رئاليسم سوسياليستي هيچ کس بهتر از خود کارگر واقعيت زندگي او را نميتواند به تصوير کشد. براي رسيدن به اين هدف، حزب کمونيست در سال 1924 میلادی در انجمن هشتم خويش به طور آشکارا سياستهاي را خود در باره ادبيات اعلام و دستور لازم را براي کمک و آماده کردن لشکر جديد اديبان از طبقه کارگر صادر کرد.
در نتيجه تعدادي قوانین ثابت و متحجر وضع شد که محتواي «رئاليسم سوسياليستي» را يک بار براي هميشه تعريف کرد. کمترين انحراف از اين قواعد را بازماندة گذشتة بورژوازي يا بازتاب نفوذ بورژوازي خارجي ميشمردند و نتيجة آن، قطع هر گونه بحث و مفاوضه فرهنگي، هر گونه امکان ايراد و اعتراض و هر نوع جدل و مبارزة عقيدتي بود که در واقع چيزي در نقطه مقابل مارکسيسم است و در تقابل با ادبيات محسوب میشد.
بعد از اين، حملات شديدي عليه ارزشها و سنتهاي ادبي ديگر مليتها تا قبل از انقلاب اکتبر شروع شد. به نظر بولشويکها، همة ارزشها و سنتهاي موجود تا قبل از وقوع انقلاب کارگري، عناصر فئودالي و واپسگرا بوده، بايد از آنها به کلي دست کشيد. ادبيات شوروي بايد هم در صورت و هم در محتوا با ادبيات گذشته کاملاً فرق داشته باشد. به نظر آنها جامعة نو نياز به ادبيات و فرهنگ نو دارد. اين برخورد خشن کمونيستها با فرهنگ و ادبيات، حتي شاعران فارسيزبان آسياي میانه را که از انقلاب اکتبر استقبال کرده بودند، در حالت يأس و نااميدي قرار داد.
مناسبت با سنتهاي ادبي شعر فارسي تاجيکي تأسفبار بود. نمايندگان ادبيات کارگري پيروان مکتب کلاسيک را مذمت و تحت فشار قرار ميدادند. نویسندگان تاجيک و ديگر اقوام آسياي ميانه در مورد مسايل و مشکلات خلاقيت ادبي نيز با يکديگر اختلاف نظر و سليقه داشتند. از يک سو یک عده نویسندگاني بودند که دست از قالبها و موضوعات سنتي بر نميداشتند و از سوي ديگر طرفداران فرهنگي به اصطلاح پرولتاري بودند که عقيده داشتند ادبيات بايد در خدمت نيازهاي واقعي جامعه باشد. اين دسته منکر اهميت شکل و ظرافتهاي هنري بودند و به منظور اشاعة عقايدشان «اتحادیة تاجیکستانی نويسندگان پرولتاري» را در سال 1931م. تأسيس کردند.
پيروان ادبيات کارگري وزن شعر هزاران سالة فارسي را نيز انکار و آن را خاص ادبيات عرب ميدانستند. به اعتقاد آنان، يا به نظر حزب کمونيست، ادبيات کارگري تاجيک بايد در پيروي از ادبيات کارگری روسيه شکل ميگرفت که نمايندگان اين ادبيات در نظم ماياکوفسکي و در نثر گورکي بودند. مفهوم نوگرايی در ذهن شاعران ادبيات کارگري در تاجيکستان، پيروي از اشعار انقلابي ماياکوفسکي و در قالب شعر پلکاني بود. احتمالاً همين وضعيت صدرالدين عيني، اساسگذار ادبيات معاصر تاجيک را وادار کرد که به بهانة «تنگ بودن چهارچوبة نظم براي بيان تحولات انقلابي» آن روزگار، از سرودن شعر خودداري نمايد.
در اواخر دهة 1930م. نسل جديدي از شاعران پا به عرصه وجود گذاشتند که اساس فکر و هنرشان از انقلاب مايه گرفته بود. آنها شديداً به شعر انقلابي و مردمي پايبند ماندند و محتواي اشعارشان تبليغ برنامههاي اقتصادي و اهداف سياست خارجي حزب بود. آنها به زباني عامهفهم ميسرودند و با عناوين و القاب قهرمانانهاي از دهقانان و کارگران به عنوان سازندگان نظام اقتصادي سوسياليستي کمونيست تمجيد ميکردند و در اشعارشان به بيان تفاوتهاي فاحش گذشته مملو از سرکوب و عقبمانده با آيندة درخشان ميپرداختند و نيز در بارة اختلافات اعتقادات قديمي با تفکر جديد در مورد زنان، شعر مي سرودند. در نظر اين دسته از شعرا، هر واقعة کوچکي ارزش سرودن يک شعر را داشت و از اين رو به مناسبتهای مختلف، از تکميل ساختمان يک پل گرفته تا جشني در يک مدرسه روستا، شعر ميسرودند. در نظر آنها اين سرودنها همه فرصتي بود براي تأمل و بررسي تغيیرات عمدهاي که در زندگي مردم عادي تاجيکستان رخ داده بود.
از اين رو، آن چه به عنوان تحول يا نوگرايی در ادبيات تاجيک، یک دهه بعد از وقوع انقلاب اکتبر 1917 و بویژه از اوایل دهة 1930 میلادی ذکر ميشود در واقع به تحول سياسي و اجتماعي بيشتر صدق ميکند تا تحول ادبي. در حقيقت وقایعي که در آن سالها بر سر ادبيات و فرهنگ تاجيک آمد يک نوع مرزبندی با خطوط قرمز و فیلترینگ ادبی شباهت دارد تا تحول.
سیاستی که نظریهپردازان حکومت شوراها برای روسیه تجویز کرده بودند، به تدریج در تمام جماهیر این سرزمین تعمیم یافت. این تأثیر بیشتر از نظر محتوایی بود و بیشتر در خدمت سوسیالیسم و اهداف ایدئولوژی نظام قرار داشت و از این رو اهداف آن عبارت بود از ترغیب نظام سوسیالیستی، دفاع از طبقة کارگران، مبارزه با بیسوادی، دفاع از حقوق آزادی زن و غیره. بعد از انقلاب بخارا، توجه سخنوران به جنگهای داخلی، سرنگونی امیر و نظام فئودالیسم معطوف گردید.
با اینکه آغاز شعر درخشان فارسی، از فرزانهفرزند برومند خاک پاک تاجیکان، یعنی رودکی بزرگ است، اما پس از الحاق تاجیکستان به حکومت شوراها، ضربهای سخت را متحمل شد. زمانی کمال خجندی، همعصر حافظ شیرازی، ششصد سال پیش گفته بود:
با لطف طبع، مردم شيراز از «كمال» باور نميكنند كه گويم خجنديم
متأسفانه این کلام همپای حافظ در دوران شوروی مرادف با ادبیات فئودالی و بورژوازی شد و در عوض، ادبیاتِ فقط در چهارچوب برای کارگران و زحمتکشان و تبلیغ و ترغیب شعارهای حزبی بود که مفهوم مییافت.
در این دوران، شعر و ادبیات به طور کامل در خدمت حزب بود و حتی برای سرودن شعر، «بخشنامه» نیز صادر میشد که سرپیچی از آن غیرممکن بود. با نگاهی گذرا در خواهیم یافت که در میان مجموعههای چاپ شدة شعر در دهههای 1930 تا 1980، هیچ مجموعهای را نمیتوان یافت که بخشی اعظم از آن به ستایش لنین، استالین، کار در کالخوزها، تمجید از پنبه و پنبهکاری نباشد.
یعنی اینکه شعر وسیلهای در دست حزب و برای حزب بود و شاعر آنچه که در نهان داشت، نمیتوانست بازگو کند.
مرحوم جلال آل احمد در سفري كه در سال 1964 به دعوت انجمن فرهنگي ايران و شوروي و براي شركت در هفتمين كنگرة مردمشناسي مسكو به روسيّه كرده بود، در سفرنامة خود به نام «سفر روس» ]چاپ انتشارات برگ، تهران 1369[در ص 145 مينويسد: «…جمعاَ 210 روبل دادند…بابت سه چهار تا قصّههايي كه از من ترجمه كردهاند…به هر صورت ديروز به یکبار ما را پولدار كردند!…» و در ص 103 همين كتاب نيز مينويسد: «عصر شنبه مخبر راديو آمد، با چهل و چهار روبل مزدِ گفتارم در راديو. چهار تا كلمة پرت و پلا –و حتي نه از روي يادداشت –و اين همه مزد؟! قبض را گذاشت جلویم كه امضا كنم و اسكناسها را گذاشت روي ميز. ديدم كه روشنفكر جماعت را همين جوريها ميخورانند كه صدایشدرنيايد…».
این واقعیت تلخ دوران شوروی بود که گریبان روشنفکران و از جمله شاعران و نویسندگان را گرفته بود. در زمانهای که صحبت از «وطن» یعنی تمام خاک شوروی، و سخن از زبان مادری جرم محسوب میشد و ملتی که ادبیاتش حتی در عرصة خط دوبار مورد تهاجم قرار گرفت، بایستی صد بار درود و هزاران آفرین به پاسداران این زبان فرستاد که در سختترین و دشوارترین لحظهها از آن صیانت کردند.
تاجیکان که مردمی آریایی و ایرانیتبار میباشند، از دورترین زمانهای تاریخی، ثابت نمودند که زبان، فرهنگ و تمدن ایرانی با خون آنان عجین است. بر همگان معلوم است که پس از حملة اعراب، مردمان غیر عرب مصر، لبنان و سوریة امروزی، زبان و خط گذشتة خود را فراموش و زبان و خط عربی را پذیرفتند، اما نه اسکندر توانست زبان یونانی و نه اعراب توانستند زبان عربی و نه روسها توانستند زبان روسی را به مردم اصیل تاجیک تحمیل کنند.
به اعتقاد اینجانب اگر در محیط ادبپرور و فرزانهخیز ماوراءالنهر حکومتی غیر از حکومت شورایی تکحزبی حاکم میشد، شاید امروز ما یکی از شکوفاترین ادبیات فارسیزبانان در عرصة جهان را شاهد میبودیم. امروز نیز به لطف استقلال خجستة تاجیکستان و رهایی افکار ادیبان و روشنفکران از تقید حزبی و به مدد آزادی بیان و اندیشه، به امید پروردگار ما شاهد این جهش عظیم خواهیم بود.
ما امروز در این محفل، از پنجاه سال فعالیت ادبی یکی از همان شاعرانی تجلیل میکنیم که خود شاهد بسیاری از این ناملایمتیها در آن روزگار بودهاند، ولی علیرغم همة این سختیها، حامی و از مولّدان شعر اصیل فارسی و تاجیکی بودند و در این سالیان پربرکت، دهها مجموعه شعر را به زیور طبع آراستهاند. ما برای شاعر معروف تاجیک، جناب آقای حقنظر غایب که اکنون به سن مبارک هفتاد سالگی رسیدهاند، آرزوی تندرستی، صحت و کامیابی از پروردگار بزرگ را خواهانیم.
از توجهی که مبذول فرمودید،صمیمانه سپاسگزاری میکنم.
موفق و پیروز باشید.
|
آخرینها از Super User
- مرگداشت؛فردیناند هودلر و والنتین گوده دارله محتضر
- درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2
- بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18
- حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی
- عکس خوانی دکتر شعردوست (دیپلمات سابق و پژوهشگر آسیای میانه و قفقاز)