«سالک دیار شعر» جستاری در باب سید علی مأمور
سید علی مأمور یکی از شعرای پیشرو و پرکار تاجیکستان است که عناوین «شاعر خلقی تاجیکستان» و «کارمند شایسته تاجیکستان» را احراز نموده و تاکنون حدود 20 مجموعه از اشعارش منتشر گردیده و تعدادی از آنها به زبانهای مختلف برگردانیده شده است.
مأمور اصولا شاعر واقع گراست و همواره از واقعیت زندگی و فراز و نشیب و نیک و بد روزگار و زندگی مردمی که او در میان آنها بزرگ شده است و با آنها زندگی می کند، سخن می گوید و از این رو سخنش روشن، مردمی و موثر است.
موضوعات و مضامین ملت، وطن پرستی، زادگاه و زاد و بوم، ارزش و مقام دوستداری والدین و عموما نسل بشر در اشعار این سراینده جایگاهی ویژه دارد. اشعار «ملت نظر کرده» و «در جواب کوته نظران» ازجمله شعرهای وطن دوستانه و ملت پرستانه اوست که با شور و احساس فراوان سروده شده است:
اگر چه تاجیکستانم دیار کوهساران است
همه جان سختی تاجیک علی رغم گران جان است
سری از سنگ اگر دارد، ندارد او دل سنگین
خوشا تاجیک من، دل نرم و با لطف و باحسان است
سیدعلی مأمور اشعاری درباره انسان دوستی و همگرایی اقوام و ملتهای گوناگون دارد. شعری با عنوان « عراق» نشانگر همدردی شاعر با مردم این کشور است:
هر تیر که بر قسمت تو می بارد
پیوسته مرا اسیر غم می دارد
آبی که ز دجله و فراتت خوردم
از چشم سر و چشم دلم می شارد
وی به مناسبت افتتاح سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان شعری بسیار صمیمی دارد و در آن مهر و محبت و احترام خود و خلقش را نسبت به مردم همزبان و همفرهنگ ایران که سالهای زیادی از هم جدا بودند، با احساس زیاد بیان نموده:
هفتاد سال ما را از هم جدا نمودند
یاران آشنا را ناآشنا نمودند.......
ما یافتیم آخر از بند گم رهایی
نگسسته باد عمری پیوند آشنایی
در شعر دیگر وابسته به همین موضوع می گوید:
ما دوستان همدل یکجان و یکزبانیم
از ملک نور و احسان روشندل زمانیم
هرگز جدا نگردیم از هم به هر دو عالم
چون پنجه های یک دست پیوند و پر توانیم
سید علی مأمور در تکریم و قدر و منزلت میراث فرهنگی و زبان و ملت و بزرگان آن اشعار زیبایی سروده، اشعاری در ستایش رودکی، فردوسی، ادیب صابر ترمذی و .........
سلسله شعرعای این شاعر به یاد و در وصف مادرش که زود او را از دست داده است، آگنده درد و حسرت است. او در شعری به عنوان «یاد مادر» کفن پوش شدن مادرش را به درخت ریشه کن شده ای که روی آن برف باریده، تشبیه کرده است:
شمال آمد، درختی ریشه کن شد
به رویش برف نو بارید و بارید
درخت برف پوشی را چو دیدم
سرشک از دیده ام شارید و شارید
نسازم مادرم را من فراموش
که دیده بودمش روزی کفن پوش
این گونه تصاویر و احساسات در همه اشعار شاعر که به موضوع مادر ارتباط دارند، به نظر می رسد:
من ز نوک سوزنت نان خورده بودم، مادرم
من ز طعم آن حلاوت برده بودم، مادرم
داده بود نان حلال تو به من زور و توان
ورنه بی نان تو کیها مرده بودم، مادرم.......
نان بیابم من کنون، اما نمی یابم ترا
سوزنی گر گم کنم، بر جای آن کابم ترا
سوزن گمکرده ام را باز پیدا می کنم
مادر گمکرده ام، یابم شب خوابم ترا؟
در پاره هایی از اشعار شاعر با نوعی از تداعی ها و تقابلهای شاعرانه و شاید حسن تعلیل –گونه هایی مواجه می شویم که در واقع تصویرهایی هستند گیرا و تفکر برانگیز. ازجمله «ماهیگیر پیر»، «آسیابان»، «آیینه»، «پیرمرد»، «دسته ساز» و .......
در شعر «ماهیگیر پیر» شاعر با شخصیت بخشی به حالت «پیری» مرد پیری را تصویر می کند که به جای آن که ماهی به قلاب او افتد، این «پیری» است که او را به قلاب می اندازد:
مو سفیدی در لب بحر
داشته چنگک در انگشتان چنگک
صید ماهی می کند.........
گرچه او بنشست ساعتها خموش،
لیک اندر چنگکش ماهی ندید،
پیر را پیری به شستش می کشید.
شاعر در شعر «دسته ساز» (کسی که برای تیشه و تبر و...... دسته می سازد) با تشخیص درخت به عنوان یک انسان شاخه درخت را همچون دست انسان می بیند که دسته ساز با تبر آن را قطع می کند و گویی ضربه تبر نه بر شاخه، بلکه بر استخوان شاعر فرو می آید:
دسته سازی تبر بزد بر شاخ
دم آن زد به استخوان من
شاخه چون از تن درخت افتاد
دست گویی جدا بشد از تن........
در نگاهم درخت یکشاخه
می نماید چو مرد یکدسته
این مبادا که بر دگر تبری
بشود شاخه دگر دسته
در شعر «سه چرخ» نیز مضمون و تصاویر و برداشت شاعر بر مبنای تداعی و مقایسه دو امر با یکدیگر صورت پذیرفته است:
مادرم با چرخ چوبی
کلابه می ریسید........
مادرم کلابه ریس ماهر بود
با چرخ چوبی.
چرخ زندگی خاندان را می گرداند.
امروز من
با چرخ شاعری خود
کلابه سخن می ریسم.
اما با چرخ خود
چرخ زندگی ام را نمی توانم گرداند.
مادرم شاعرتر بود.
شعر و سخن برای این شاعر چیزی است مقدس و ارزشمند و به همین علت او با هرگونه سخن بازی و تکلفی مخالف است:
سخن بازان
سخن را پاک بگذارید
ورا آلوده منمایید با حرف و هجای خود.
سخن چون خنجر تیز است،
سخن را گر شما آلوده بنمایید،
روزی می شوید از تیغ آن نابود.
سخن بازان،
سخن را بر سخنورها گذارید.
سخن گفتن،
گهر سفتن
چه دشوار است......
شاعر در رباعی ذیل شعر خود را شعر زندگی می خواند و مضامین مختلف در شعرش را از فراز و نشیب هایی در زندگی می داند:
چندان که به امید قلم می رانم
خود شاعر شعر زندگی می خوانم
هر پست و بلندی که بود در شعرم
از پست و بلند زندگی می دانم
وی خواهان حرف و سخن نو و راه و روشهای جدید است و از تکرار و کهنگی پرهیز دارد:
حرفهای نگفته بسیار است
راههای نرفته بسیار است
پس، چرا حرف کهنه می گویی
تا به کی راه کهنه می پویی؟
آرایه های ادبی در شعر این شاعر کم و بیش به کار برده شده است، از جمله تشخیص. در تصویر زیبا و بدیع زیر نه تنها آسمان جاندار پنداری و به شخصی که آرد می بیزد، مانند کرده شده، بلکه آسمان ابری در قالب استعاری به الک سیمین و باریدن برف به آرد در حال بیختن تشبیه شده است:
آسمان آن صبح،
صبح نخستین دی.
با الک سیمین خود
آرد می بیخت.
سیدعلی مأمور اصولا شاعری سنتگرا است و در قالب های رایج مانند غزل، رباعی، دوبیتی و ..... شعر می گوید، اما در میان آفریده های او نمونه هایی از شعر سپید و چهارپاره نیز مشاهده می شود که اکثر هنرمندانه سروده شده اند. مأمور در سرودن غزل نیز دستی دارد. بخش مهمی از اشعار او را غزل تشکیل می دهد. مضامین و محتوای غزلیات وی همانند چهارپاره ها و اشعار سپیدش است به علاوه مضامین عشقی که خاصه غزل است. او ازجمله شاعرانی است که با اوزان شعری آشناست و همین آشنایی به او امکان می دهد تا در اوزان دلخواه، فکر و احساس خود را بیان نماید.