دکتر شعردوست: شهریار سیمرغی فراتر از قاف و قافیه بود. در خبرگزاری «ایرنا» می خوانیم
نتوان شکست کوکبه شهریار را
شهریار سیمرغی فراتر از قاف و قافیه بود که زندگی و جهان را با شعر مینگریست. شعر شهریار مجموعهیی هماهنگ و دلکش از رنگ و صوت و زندگی است که در هر دم و بازدم ضرباهنگ دل ها را تکرار میکند. امتداد نگاه شهریار چه در جهت عمودی و چه در جهت افقی شایان تامل است. به عبارتی روشنتر، استاد دیدی ژرف و فراخ دارد با آنکه همه چیز را در دایره دید خود دارد از ژرفای نگاهش کاسته نمیشود. برای همین هم از نظر نگاه شاعرانه و هم از جهت مردمی بودن در اوج قرار میگیرد و با بال های خستگیناپذیر عشق و عرفان از قاف و قافیه فراتر میرود. شهریار آسمان شعر را سقف بشکافت و طرحی نو درانداخت: طرحی که در جاودانگیش تردید را راه نیست. شوری که او در آفاق کرد تنها در قلمرو دل آدمی قابل تصور است. روزی در تهران، روزی در خراسان و روزی دیگر در تبریز بود، اما همه جا کلامش از شیدایی و شورآکنده بود و در قلمرو محیطی خاص نمیگنجید. «حیدربابایه سلام» او فراتر از مرزها هنگامهیی برپا کرد. هر کسی حرمان ها و آرزوهای خود را در این منظومه شگفت جست وجو میکند. شهریار زبان مشترک همه بشر است. پاک اعتقادی و پارسایی اش همگان را به خضوع و خشوع وامیداشت. کدامین مسلمان و دوستدار علی است که بوی عشق و محبت را از کلمه کلمه منظومه های «علی ای همای رحمت» و «شب و علی» درنیابد. عذوبت کلامش بینیاز از تفسیر و تبیین است و قولی است که جملگی برآنند. توضیح ارزش کلامش همچون قیاس دریا و قطره است. اما نکتهیی که در زندگی ادبی شهریارِ مُلک سخن اهمیت بسیار دارد و کمتر به آن توجه شده این است که شهریار به اعتباری «شاعر ملی ایران» عصر انقلاب اسلامی است. در نزد ما ایرانیان شعر همواره عالی ترین و ناب ترین صورتی بوده است که در هنر کمال مجال بروز مییابد. کمتر ملتی را میتوان در جهان یافت که این همه به شعر پرداخته و گنجینهیی غنی و ارزشمند بدین عظمت داشته باشد. منزلت شعر در نزد ایرانیان بدان پایه است که با وجود ساختار وهمی شعر، ارزشمندترین مفاهیم دینی و هنری و تاریخی ما به شعر صورت وجود یافته است. به عبارتی ما در همه ادوار تاریخ، با شعر نوشت و خواند داشتهایم و با شعر زندگی کردهایم. شعر همزاد تاریخی ما است. جالب توجه اینکه، با وجود این همه قرابت و موانست روحی و معنوی با شعر، کمتر به بحث و تفسیر و تبیین و کشف ماهیت آن پرداختهایم. گویی از فرط روشنی موضوع نیازی به تعریف آن نداشتهایم و هنر شعر در خون ما جاری و ساری بوده است. با این حال به رغم وجود نام های بزرگانی در تقویم بزرگداشت شاعران بزرگ متقدم همچون شاعرِ شاعرانِ ایرانزمین فردوسی، مایه سربلندی ایران و ایرانیان حافظ، سعدی، عطار و... در مناسبت های سال توجهی به بزرگداشت «شعر معاصر» ایران نشده بود. این نقص را از مسوولیت های مختلف فرهنگی که در سه دهه گذشته داشتم احساس کرده بودم و هماره در این اندیشه بودم که برای پرداخت به شعر معاصر کشورمان و شاعران توانایی که در دوران ما زندگی میکنند باید مناسبتی وجود داشته باشد. این مناسبت باعث خواهد شد که همانند توجه به سایر وجوه هنر کشور از قبیل موسیقی، تئاتر، سینما، هنرهای تجسمی و... که به رغم کمبود اعتبارات، لااقل سالانه میلیاردها تومان را به خود اختصاص دادهاند به این نوع فاخر و فخیم هنر ایرانزمین نیز توجه شود. به همین منظور در نامه یی به ریاست محترم جمهور وقت نوشتم: «...پیشنهاد میکنم روز 27 شهریور ماه که همگاه با وفات استاد فرزانه روانشاد میباشد به عنوان «سالروز استاد شهریار - روز شعر» در کشور نامگذاری شود. طبعا این اقدام علاوه بر تکریم و تعظیم از شخصیت جهانی شهریارِ مُلک سخن، که در همه کشورهای پیرامون و سال گذشه از سوی یونسکو در مقر آن گرامی داشته شد، بزرگداشت علم و فضیلت و هنر و آفرینش های هنری و رونق شعر در کشور خواهد شد. پیشاپیش از نظر مساعد جنابعالی و اعضای محترم شورا کمال تشکر را دارم.» اما چرا شهریار و روز درگذشت او؟! مکرر گفته و نوشتهام: در تاریخ ادبیات هر سرزمین، شاعران و نویسندگان کمشماری هستند که چون ستون های استوار، آسمانه آن سرزمین را بر سر انبوه شاعران و نویسندگان دیگر نگه میدارند. چنین نوابغی هر چند سده یک بار ظهور میکنند. تاریخ ادبیات یک ملت برای ظهور چنین نوادری به ادوار مختلف تقسیم میشود. شاعرانی چون فردوسی، نظامی، خاقانی، مولوی، حافظ، سعدی و صائب از ارکان شعر ما به شمار میروند و در پیدایی ادوار مهم ادبی نقش اساسی دارند. اما در میان شاعران و بزرگان شعر معاصر کشورمان استاد سید محمد حسین شهریار، به گواهی بسیاری از منتقدان و محققان برجسته و نیز به تصریح همگنانش، همچنین تایید ذوق عمومی، درخشان ترین چهره شعر معاصر ایران است. شهریار چون سیمرغ در جایگاهی چندان فراتر از دیگر شاعر هم روزگارش جای گرفته است که تفوقش را به معاصر خود حتی بیچشم و چراغ هم میتوان دریافت. بیگمان توفیق شهریار، و اقبال کممانند وی به اعتبار کیفیت و کمیت آثارش از نوادر تاریخ شعر ما است. ما در طول عمر پربرکت استاد شهریار و نیز در گستره خلاقیت عظیم او نه یک شاعر بزرگ، بلکه چند شاعرِ بزرگ را دوشادوش هم میبینیم: پیگیرنده و پاس دارنده سنت های ادبی است. شهریار از آغاز رویکرد به شعر و شاعری با آثار بزرگان شعر و ادب این سرزمین مانوس و مالوف بود. این انس و الفت، که در مواردی به شیفتگی مانندهتر بود، در تکوین و تشکل شخصیت ادبی شاعر نقش بسزایی داشت. استاد شهریار با زبان و نگاه ویژه خود در انواع قالب های مختلف شعر سنتی سخنپردازی کرده است. آثار او، در هر نوع و قالبی، هم از نظر قوت و کیفیت و هم از نظر کمیت درخور توجه است. استاد از سویی با استقبال آثار برخی از شاعران متقدم - به ویژه خواجه شیراز -توان و تبحر خود را در هماوردی با ارکان شعر ایران به نمایش گذاشت است، از سوی دیگر تنها به انتقال مواریث و تجارب ادبی اسلافِ خود اکتفا نکرده، بلکه در جریان تداوم سنت های ادبی، ذهنیت و نگرش نو دارد. چنین ذهنیت و نگاهی، باعث تحولی شگرف در تاریخ بعضی از انواع شعر فارسی شده است.
یکی از بزرگ ترین خدمات شهریار، ایجاد تحول در عرصه غزلِ فارسی است: جریان پویایی که امروزه با عنوان «غزل نو» به موازات شعر نو به حیات خود ادامه میدهد، در واقع با غزل های نوآیینِ استاد آغاز شده است. از همین روی، شهریار را میتوان پس از دوره بازگشت و دوره مشروطیت که به اعتقاد بنده باید از ادوار رکود و فتور تاریخ غزل شمرده شوند، احیاگر غزل فارسی و نیز پدر غزل نو دانست. رویکرد ویژه شهریار به غزل، باعث شد غزل دیگرباره به عنوان پویاترین گونه شعر فارسی جایگاه خود را در اذهان و انظار باز یابد. اگر من در اینجا بخواهم به عناوین غزل های نو شهریار اشاره کنم، فهرستی بلند بالاخواهد شد. فقط به بیان ابیاتی از یکی از غزل های او بسنده میکنم:
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران/ رفتم از کوی تو، لیکن عقبِ سر نگران / ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی/ تو بمان و دگران، وای به حال دگران / رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند/ هر چه آفاق بجویند کران تا به کران / میروم تا که به صاحبنظری باز رسم / محرم ما نبود دیده کوتهنظران / دل چون آینه اهل صفا میشکنند / که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران / دل من دارد که در زلفِ شکن در شکنت / یادگاریست ز سرحلقه شوریدهسرا / شهریارا غم آوارگی و دربدری/ شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
از سوی دیگر ما با شاعری روبهروییم که با آفریدن برخی منظومه ها و قطعات نو، هم آثار ارجمندی به گنجینه شعر ایران افزود و هم به جریان طبیعی و سالم شعر نو و تثبیت جایگاه آن یاری کرد. «مکتب شهریار» با همین اشعارِ استاد شکل گرفت. هم خودِ شاعر و هم منتقدان، این بخش از آثارش را از درخشان ترین سروده هایش دانستهاند. شعرهای مکتب شهریار بیشتر از آنکه به اعتبار قالب و فرم ظاهری شناخته شوند، با رمانتیسم قالب تمایز و تشخیص مییابند. شعرهایی چون دو مرغ بهشتی، هذیان دل، قهرمانان استالینگراد، افسانه شب، مومیایی، ای وای مادرم، راز و نیاز، پیام به اینشتین و شاهد شعر برجستهترین نمونه های مکتب شهریار به شمار میروند. در اینجا بندهایی از منظومه زیبا و درخشان «دومرغ بهشتی» را عرض میکنم که برای نیما یوشیج شاعر بلندآوازه و مبدع کشورمان نوشته است که هم کاشف از ارتباط این دو بزرگ است و هم حکایت از توانایی استاد دارد:
این چمنزار زیبا کتابی/ بود و در وی درِ چشم من باز/ لیکن از زمره خاکیان بود / آنچه دیدم در او نغمهپرداز / هرگز آن نغمهساز بهشتی/ نیست کو با من آید همآواز / دیدی اینجا هم ای دل غریبیم / ناگه از جنگل یاسمن ها ر/ ناله آشنایی شنودم / زخمه تار جان بود گویی / چنگ زد در همه تار و پودم / همزبان بهشت طلایی است/ باز خواند به نوشین سرودم/ در پی آن صدا رفتم از دست.
ویژگی مهم دیگری که باید بر سلسله عوامل برشمرده بیفزاییم ایمان و اعتقاد راسخ شاعر است که از محدوده زندگی فردی او فراتر رفته و در تشکل شخصیت و حیات ادبیاش تاثیر بسیار گذاشته است. استاد شهریار، هم در زندگی شخصی انسانی مومن و معتقد بود، هم در مصاحبه ها و نظرات خود از آغاز به مذهب توجه خاصی داشت و هم یکی از ارکان شعر مذهبی است، که در این زمینه آثار بسیاری دارد.
در کنار ابعاد مختلف خلاقیت استاد، و نیز چهره های گونهگونی که از این نابغه نادره گفتار شعر مشرق زمین ارایه شد، او را به عنوان یک شاعر مذهبیسرای بزرگ هم میشناسیم و میشناسند. شعرهایی چون مناجات، شب و علی و برخی از اشعار مذهبی دیگر او در ردیف دلاویزترین سروده های عصر ما جای دارند.
همصدایی شهریار با انقلاب اسلامی هم، منبعث از افکار و اعتقادات مذهبی او بود.
استاد از نخستین روزهای انقلاب تا واپسین دم مسیحاییاش هماره شعور انقلابی را در شور شعر درآمیخت، گویی جانِ مشتاق شهریار گوهر گمشدهاش را در این نهضت یافته بود. همان گونه که در آغاز این مقدمه گفتم جمع چنین ویژگی هایی در شخصیت و شعرِ شهریار او را در مرتبتی بس والاجای میدهد و تکریم او، جز تکریم شعر و شعور راستین نیست.
و اما بخشی دیگر از دریای بیکرانِ خلاقیت استاد، که آیینهیی است در برابر چهره شاعر بزرگ دیگری، آثار ترکی اوست. استاد شهریار رکن رکین شعر ترکی آذربایجان است.
در روزگاری که شعر و ادب ترکی آذربایجان مورد بیمهری قرار گرفته بود، شهریار به یاری آن شتافت و شور و غوغایی را که در عرصه شعر پارسی ایجاد کرده بود، به گستره شعر ترکی نیز کشاند و به تعبیر خود خنجر را به خرما تبدیل کرد.
آوازه شعرهای ترکی استاد سال هاست که از حدود و ثغور سیاسی و جغرافیایی درگذشته و تا همه سوی آفاق و انفس رسیده است. منظومه «حیدربابایه سلام» که فرازین قله آثار ترکی شهریار به شمار میرود، نه تنها به آثار شاعران ترکیگوی ایران، بلکه در شعر جمهوری آذربایجان، ترکیه و جمهوری های آسیای میانه هم تاثیر بسیار نهاده است.
رویکرد استاد شهریار به ترکی در شرایطی صورت گرفته که به تعبیر خود استاد، در آن دوره اشعاری که به زبان ترکی در ایران به چاپ رسیده بود، از نظر کیفیّت نمود چندانی نداشت.
ظهور شهریار در چنین مقطع حساسی به نجات شعر آذری منجر شد. این مساله از چند منظر قابل ارزیابی است:
الف- استاد شهریار هنگامی که به سرودن اشعار آذری آغاز کردند، دیگر به اعتبار آثار فارسی خود در عرصه فرهنگ و ادبیات معاصر چهرهای شناخته و محبوب بودند، همین اعتبار و محبوبیت شهریار، هم درنوردیدن محدودیت های سیاسی و امنیتی رژیم ستمشاهی را آسان تر کرد و هم توجه مردم را به اشعار ترکی او - و از این طریق به شعر ترکی – جلب کرد. بیشک هیچ یک از شاعران آذربایجانی ما (و بلکه هیچ یک از شاعران معاصر ایران) از چنین نفوذ و اعتباری تعیین کننده و موثر برخوردار نبود.
ب- تبحر و تجربه کم مانند شهریار، در عرصه شعر و شاعری برای رشد و شکوفایی شعر ترکی در ایران غنیمت بود. شعر ترکی در ایران مدت ها بود که دیگر نماینده برجستهیی نداشت و سراشیبی تندی را طی میکرد.
آثار پراکندهیی که در اینجا منتشر میشد، از ارزش ادبی چندانی برخوردار نبودند و بیشتر شبیه به شعارها و بیانیه های سیاسی بودند. براین اساس رویکرد استاد شهریار به شعر ترکی آذربایجانی، رویکردی سرنوشتساز بود. بعد از مدتی طولانی که شعر ترکی در ایران با ایستایی مواجه شده بود، فقط شاعر چیرهطبعی چون شهریار میتوانست طرحی نو دراندازد و فصلی دیگر گشاید.
ج- با توجه به شرایط سیاسی آن سال ها، و گرایش بعضی از نیروهای فرهنگی به شوروی و کوشش برای تبدیل زبان ترکی آذربایجانی به عنوان زبان واسط میان شوروی و چیگرایان ایران، شهریار به عنوان یکی از شیفتگان مفاهیم دینی و خادمان صادق زبان و ادبیات فارسی و نیز چهرهیی میهنپرست به دور از همه بازی های سیاسی به یاری شعر ترکی آذری شتافت. حضور قدرتمند شهریار در این عرصه از دو جهت اهمیت دارد: یکی اینکه شهریار توانست به دور از اغراض سیاسی مکتبی نو در شعر ترکی بنیان نهد و توجه شاعران آذری را به ارزش ها و معایر زیبایی شناختی شعر جلب و شعر را جایگزین شعار کند. از سوی دیگر او کسانی را که از شعر ترکی آذری به عنوان یک حربه سیاسی به نفع بیگانگان بهره میبردند، خلع سلاح کرد. این کوشش ملّی شهریار، حتی کرملیننشینان را به صرافت تطمیع شاعر انداخت. طرح حزب کمونیست شوروی برای اعطای جایزه ادبی لنین به شهریار، با هوشیاری شاعر بزرگ ملی ایران با شکست مواجه شد.
دلایلی که برشمرده شد درستی این ادعا را که در آن روزگار جز شهریار کسی یارای یاری شعر ترکی آذری را نداشت، ثابت میکند.
هر چند شاعر، کمتر از 20 درصد اشعارش را به زبان مادری سروده، اما با همین دیوان کوچک توانسته جایگاه برتری در شعر ترکی آذربایجانی کسب کند. شعر ترکی شهریار افزون بر ایران، در قفقاز، ترکیه و آسیای میانه هم با اقبال مواجه شد. آثاری که در زیر تاثیر شعرهای ترکی استاد شهریار سروده شده و نیز پژوهش هایی که درباره زندگی و شعر شهریار انجام شده، نشانگر آن است که هنر شهریار چگونه حدود آفاق و انفس را درنوردیده و تا همه سوی جهان رسیده است. پرسش بزرگی که سال ها بیپاسخ مانده، این است که چطور آثار شاعری که مطالعات و تجارب ادبیاش اغلب به زبان فارسی بود، و در شرایطی که شعر و ادبی ترکی آذری در ایران چندان جایگاهی نداشته به سرودن پرداخته است، در کشورهایی که آثار فراوانی به زبان ترکی منتشر شده و تحصیلات و مطالعات نیز به زبان ترکی است، اینگونه مورد استقبال قرار میگیرد؟! این پرسش، جز یک پاسخ را برنمیتابد و آن اینکه شعر شهریار ریشه در ژرفای فرهنگ اسلامی - ایرانی دارد و آثار او به اعماق سنت های مشترک شرق اشارت دارد، در حالی که شاعران و منتقدان ترکیه نه تنها به تاثیر شعر غرب در شعر معاصر ترکیه معترفند، بلکه از آن به عنوان حادثهیی فرخنده یاد میکنند و شعر مدرن بعد از تشکیل جمهوری را در شعر ترکی، اروپایی میگویند. در برخی جمهوریهای مسلماننشین آسیای مرکزی و قفقاز هم اگر چه زبان ترکی، زبان رسمی و ادبی محسوب میشد، اما شعر، بیشتر از آنکه به میراث ایرانی - اسلامی متکی باشد، به تجارب و آموزه های شعر روسی - اروپایی مستظهر بود. این گونه بود که شاعران و شعرخوانان آن گوهر گمگشته خود را در شعر ترکی شهریار باز یافتند. حتی برگردان اشعار فارسی شهریار نیز - به همان میزان که شعرهای آذریاش – در آن کشورها مورد اقبال واقع شد. و اینکه تنها شهریار است که به عنوان حلقه واسط میان پاره های مختلف فرهنگ اسلامی - ایرانی در منطقه شناخته میشود. موطن و مولد و آرامجای این شاعر، تبریز، این «دارالسلام شعر و ادب» است که همچون ستاره های درخشان برتارک آسمان ایران عزیز میدرخشد. و اینک این افتخار برای تبریز است که هر سال در ببیست و هفتم شهریور ماه با گرامیداشت استاد شهریار فرصتی مغتنم برای بررسی شعر معاصر کشورمان فراهم آمده است تا جای خالی توجه به این عالیترین و نابترین وجه کلام یعنی شعر در تقویم فعالیت های فرهنگی سالانه با نام عزیزش برکت یابد.
*علی اصغر شعردوست
آخرینها از Super User
- درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2
- بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18
- حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی
- عکس خوانی دکتر شعردوست (دیپلمات سابق و پژوهشگر آسیای میانه و قفقاز)
- بزرگداشت هشتادوچهارمین سالگرد تولد استاد ساوالان