27 ژوئن مقارن با سالگرد پيمان صلح تاجيکستان و پايان رسمي جنگ داخلي در اين کشور است. جنگي که پنج سال طول کشيد و پسلرزههاي مرگبار آن تا سالها ادامه داشت؛ جنگي که در جريان آن پنجاه هزار تن جان سپردند و دهها هزار نفر آواره و بيخانمان شدند.
پس از فروپاشي اتحاد شوروي، در بين كشورهاي آسياي مركزي، تنها جمهوري تاجيكستان گرفتار جنگ داخلي شد. اين جنگ بر اثر عوامل مختلفي از جمله اختلافات قومي، منطقهگرايي (ميزان وفاداري سياسي بر مبناي ريشة جغرافيايي)، شكلگيري احزاب و سازمانهاي مختلف و ركود و ضعف اقتصادي كشور از سال 1992 تا 1997 بين نيروهاي هوادار كمونيسم از يك طرف و نيروهاي اتحاد مخالفين (شامل اسلامگراها و دموكراتها) از طرف ديگر به وقوع پيوست. در بين كشورهاي منطقه، روسيه و ازبكستان بيشترين نقش را در جنگ داخلي ايفا كردند تا بتوانند به اهداف خود دست يابند. با اوج گرفتن جنگ داخلي و درخواستهاي اين جمهوري از سازمانهاي بينالمللي براي پايان بخشيدن به بحران، شوراي امنيت سازمان ملل با همكاري كشورهاي روسيه و ايران به مسئلة جنگ داخلي توجه نشان دادند و زمينة مذاكرات صلح را براي حل مناقشه فراهم نمودند. مذاكرات صلح تاجيكستان كه شامل 9 دور مذاكرة رسمي و چند دور مشورتي و ملاقات سران بود، از تاريخ 5 آوريل 1994 در شهر مسكو آغاز گرديد و سرانجام در همان شهر، در تاريخ 27 ژوئن 1997 قرارداد نهايي عمومي صلح به دست امامعلي رحمان (رئيسجمهور کنوني) و مرحوم سيد عبدالله نوري (رئيس اتحادية مخالفين) به امضاء رسيد.
اگرچه جنگ داخلي تاجيکستان از ساختار سياسي (اختلافات سياسي کمونيستها و اتحاد مخالفان مرکب از اسلامگرايان و دموکراتها) و گروههاي قومي اين کشور نشأت گرفته بود، با اين حال نميتوان آن را تنها يک نبرد داخلي با ابعاد قتل عام قومي به حساب آورد. اين جنگ که با پايان گرفتن جنگ سرد و نبرد نخبگان منطقهاي بر سر کسب قدرت آغاز شده بود، با دخالت عوامل خارجي گسترش يافت و بر تمام ابعاد زندگي تاجيکها تاثير گذاشت. از اين رو برخي جنگ داخلي تاجيکستان را تنها نزاع ايدئولوژيک ميان کمونيستها و اسلامگرايان نميدانند، بلکه آن را نزاع ميان گروههاي ذينفوذ منطقهاي ميپندارند که با سابقة قدرت نابرابر عليه يکديگر در جهت پر کردن خلاء سياسي و سازماني قرار گرفتند. تاجيکستان که تا سال 1991 يکي از جمهوريهاي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي به شمار ميآمد و تحت تسلط مسکو بود، پس از اضمحلال اتحاد کمونيستي به استقلال دست يافت. پس از کودتاي نافرجام 19 آگوست 1991 در اتحاد جماهير شوروي، رئيسجمهور وقت تاجيکستان «قهار محکماف» برکنار شد و رئيسجمهور موقت «قدرالدين اصلاناف» در 9 سپتامبر استقلال تاجيکستان را اعلام کرد. اصلاناف به دليل غير قانوني اعلام کردن حزب کمونيست در 23 سپتامبر 1991 توسط مجلس برکنار شد و «رحمان نبياف» که در زمرة کمونيستهاي قديمي به حساب ميآمد، در انتخابات 1991 در مقابل «دولت خدانظراف» ـ فيلمساز تاجيک که گروههاي مخالف دولتي نيز پشتيبان وي بودند ـ به پيروزي رسيد و رئيسجمهور تاجيکستان شد.
در واقع آتش جنگ هنگامي شعلهور شد که در نوامبر 1991 در جريان انتخابات رياست جمهوري، گروههاي مخالف دولت که شامل نهضت اسلامي، حزب رستاخيز و حزب دموکرات بودند، با يکديگر ائتلاف کردند و به حمايت از خدانظراف در مقابل رحمان نبياف از حزب کمونيست تاجيکستان پرداختند. با اين حال رحمان نبياف با بدست آوردن دو سوم آرا به رياست جمهوري انتخاب شد و اين مسئله بر خشم مخالفان افزود. پس از آن اقدامات نبياف در اوايل سال 1992 که خواستار حفظ موقعيت محافظهکاران در حکومت بود، اسباب اتحاد بيشتر گروههاي مخالف را فراهم ساخت و موجب شکلگيري تظاهرات و مخالفتهاي گستردهتري بر ضد دولت شد.در ماههاي آوريل و مه 1992، مخالفين دولت که عمدتاً از مناطق فقيرنشين دوشنبه و قرغانتپه بودند، در ميدان شهدا تحصن کردند و خواستار برگزاري انتخابات جديد چندحزبي، قانون اساسي جديد، استعفاي دادستان، برکناري رياست راديو و تلويزيون، خلع سلاح گارد رياست جمهوري و انحلال مجلس کمونيستي شدند.
در اين بين دولت نيز تظاهرات مشابهي به راه انداخت و طرفداران خود را براي دفاع از قانون اساسي به ميدان آزادي آورد. اين مسئله که بر ميزان تشنجات افزوده بود، با تشکيل واحدهاي حفاظتي از سوي رئيسجمهور و توزيع 1800 قبضه اسلحه در ميان آنها، در نهايت به جنگ داخلي انجاميد.
پس از آنکه مذاکرات نبياف با مخالفين براي تشکيل حکومت آشتي ملي نافرجام ماند، جنگ شديدي در جنوب در گرفت. ناتواني رژيم در کنترل اوضاع و فشار مخالفان موجب استعفاي نبياف در 7 سپتامبر 1992 شد. در فوريه 1992 اسکندراف به عنوان نمايندة خلق برگزيده شد و در آوريل همان سال به عنوان نايب رئيس شوراي عالي انتخاب شد و کفالت رياست جمهوري را بر عهده گرفت. وي با انتخاب عبدالملک عبداللهجاناف به عنوان نخست وزير که اهل خجند نيز بود، در صدد مصالحه ميان خجند و حکومت مرکزي برآمد. از اين رو در اوايل نوامبر 1992 سران جمهوريهاي آسياي مرکزي به منظور يافتن راه حل براي پايان دادن به درگيريها در آلماآتا تشکيل جلسه دادند و در 16 نوامبر، پارلمان تاجيکستان امامعلي رحماناف را به سمت رياست شوراي عالي و کفالت رياست جمهوري انتخاب کرد. رحماناف ضمن خاتمه بخشيدن به محاصرة اقتصادي شهر دوشنبه، به اقداماتي نظير غيرقانوني اعلام کردن فعاليتهاي احزاب سياسي و تحت تعقيب قرار دادن رهبران آنها مبادرت ورزيد.
بدين ترتيب جنگ داخلي تاجيکستان که تاجيکها آن را جنگ شهروندي مينامند، بين سالهاي 1992-1993 اوج گرفت. مسائل فوق که امنيت منطقه را بيش از پيش به خطر ميانداخت، موجب شکلگيري گفت و گوهاي صلح در مارس 1994 با نظارت سازمان ملل و همکاري مؤثر جمهوري اسلامي ايران و روسيه گرديد. در اين بين اگر چه تهران و مسکو تلاشهاي زيادي جهت مهار جنگ و تحقق صلح به عمل آوردند، با اين حال آنچه باعث پيشرفت صلح در تاجيکستان شد، خواست و ارادة طرفين براي دستيابي به صلح و پايان بخشيدن به جنگ بود.