تازه ترین اثر دکتر علی اصغر شعردوست که در اردیبهشت ماه سال جاری به رسم الخط سیریلیک به چاپ رسیده است شعر معاصر ایران نام دارد و به بررسی اشعار شعرای معاصر ایران و نیز نمونه ای از آثارشان برای دوستداران تاجیکی که درپی منبعی کامل از گزیده ی اشعار شعرای به نام معاصر ایران و نیز سبک شناسی شعرشان هستند ، می پردازد . علی اصغر شعردوست در مقدمه ی این کتاب آورده ست :
شعر و ادب پارسی از باستان تا آستان، پیشینة بسیار گرانقدر و گرانسنگی داشته و متون نظم و نثر ایران و ماوراءالنهر و خراسان بزرگ گواه این مدّعاست. از «گاهان» زرتشت تا سرودههای مانی و بعدها نخستین شعرای فارسی از جمله ابوحفص سغدی، ابوالعبّاس مروزی، ابوسلیک گرگانی و محمّد ابن وصیف و غیره، سپس پدر شعر فارسی، آدمالشّعرا رودکی و ابوشکور بلخی و کسایی مروزی و شهید بلخی و غیره، اشعار و آثار نغز و پرمغزی سرودند که راهگشا و راهنمایی برای شعرای ادوار و اعصار بعدی، از جمله فردوسی، سنایی، عطّار، نظامی، خیام، سعدی، مولوی، حافظ، کمال خجندی، بیدل و دیگران شدند. طبیعی است، که در سیر و روند تکاملی و ذوقی و سبکی این شعرای شعر فارسی، با شیوههای بیانی و مضامین عالی متفاوتی رو به رو هستیم. این شعرا در زمینههای ادب رزمی، بزمی، عرفانی و مذهبی و ملّی و میهنی و حماسی و پهلوانی و قالبهای مختلف شعری اعم از قصیده، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی، قلّههایی را فتح کردند، چنان که خیام قلّة رباعی، مولانا قلّة عرفانی و مثنوی عرفانی، سعدی قلّة غزل عاشقانه و قلّة مثنوی تعلیمی و بالاخر، حافظ قلّة غزل جامع عرفانی و اجتماعی و عاشقانه را فتح کرد. در قصیده نیز منوچهری و فرّخی و ناصر خسرو و خاقانی هر یک به نوبة خود قلّههایی را فتح کردند. فردوسی به قلّة مثنوی حماسی دست یافت.
در این روند تکاملی، سبک و سیاق و ساختار زبانی از سبک ترکستانی یا خراسانی، عراقی، هندی، مکتب وقوع، دورة بازگشت تا شعر مشروطه و بعدها شعر نیمایی و آزاد و سپید هر یک جایگاه و پایگاه خاصی دارند و بویژه بعد از اسلام شعر و ادب فارسی به طور چشمگیری رو به رشد و نمو گذاشت و شعرای مسلمان در زمینههای گوناگون شاهکارهایی آفریدند، که ادبیات جهان را تحت تأثیر قرار داد تا جایی که امروزه رودکی، فردوسی، خیام، سعدی، حافظ و مولانا و دیگران معرف و پرچمدار شعر و ادب فارسی در جهان هستند و از این روست که دانشمندان و مستشرقین و محقّقان غربی و شرقی تحقیقات جامع و ارزندهای در زمینة شعر و ادب فارسی نمودهاند که از جمله نیکلسون، نولدکه، آرنولد، ادوارد برون، برتلس، کریستینسن، عثمانپاشّا، فیتزجرالد، ولف، هانری ماسه، هرمان اته و دهها محقّق و مستشرق دیگر، که این همه ریشه در عظمت و شکوه و شوکت فرهنگ و تمدّن و شعر و ادب ایرانی و اسلامی دارد. جای افتخار و مباهات برای فارسیزبان جهان است که شعر سعدی: «بنی آدم اعضای...» در سردر و بالای سازمان ملل متّحد نوشته شده است. در نهایت باید گفت در دنیا ما با کمتر ادبیاتی رو به رو هستیم که طول و عرض و عمق آن چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی بتواند همپای ادبیات منثور و منظوم ایرانزمین و خراسان بزرگ باشد و این قدر ریشه در عرفان و حماسه و حکمت و پند و اندرز و معنا و مفهوم ملّی و میهنی و مذهبی و فلسفی جاودانه و ماندگاری داشته باشد و مروّج انساندوستی و مهر و محبّت و عدل و عدالت و سخاوت و کرامت و توجّه به روح و روان الهی و روحانی انسان داشته باشد، بویژه نمونة ادبیات عرفانی و حماسی ایران در دنیا کمنظیر است. شعر و ادب فارسی همچون یک موجود زنده مدام در حال رشد و تکامل و پوستاندازی و نوگرايي بوده و هست.
از قرن چهارم هجری تا امروز شعر در ژانرهای مختلف جلوههای تابناک و درخشانی داشته و هر یک شعرا در سبکها و شیوهها و قالبهای شعری آثار ارزندهای خلق کردهاند و به نوآوریهایی نیز دست زدند و شعر را از حالت رکود و سکون و انجماد خارج کردند، بویژه در دورة مشروطه و بعد از آن شعر دچار تحوّل عمیقی گشت و شعر و شاعری به روح زمان و زمانه و درون انسان و نیازهای درونی و بیرونی او توجّه بیشتر نمود و با بهرهگیری از ادب پهلوانی، عرفانی و تعلیمی رابطهای نو با شعر و در نهایت، با مخاطبان شعر، برقرار کرد. امّا برای پرداختن به شعر و ادب مشروطه و بعد از آن باید تاریخ عصر مشروطه و پس از آن را ورق بزنیم و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و غیره را از نظر بگذرانیم، تا بتوانیم به ضرورت تحول شعر در دورة مشروطه و بعد از آن پی ببریم و اصولاً بدون شناخت تاریخی هر عصری نمیتوان به ماهیّت معنوی و مذهبی و هنری آن جامعه و آن دوران رسید.
درک و فهم هرچه بیشتر مضامین و مفاهیم شعرا و نویسندگان در هر دوره بستگی به پی بردن و آگاهی نسبتاً گستردة تاریخ هر عصر دارد. اصولاً تاریخ ادبیات و تاریخ اجتماعی هر زمان پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند و هر دو لازم و ملزوم و مکمّل یکدیگرند، چنان که برای شناخت شعر حافظ و عناصر اعتراضی و طنز گزندة او، باید عصر حافظ و قرن هشتم و تأثیر حملة مغول و حکومت ایلخانیان و تیمور و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و مذهبی رایج در آن زمان را شناخت و فراز و فرودهای فکری و عقیدتی و زمینههای سیاسی و اجتماعی آن را درک کرد، تا بتوان به درک درستی از اشعار حافظ رسید. همین گونه در اعصار و ادوار دیگر و از این روست، که ما سعی داریم در ابتدا، نما و تصویری مختصر از دورة قاجار ارائه دهیم، تا دورة مشروطیت و بعد از آن و نقشی که شعرا و نویسندگان و روشنفکران و روحانیان در دورة قاجار و مشروطیت داشتند، تا زمان خاندان پهلوی و بالاخره، انقلاب اسلامی ایران که همة اینها حکم زنجیرههای به هم پیوستهای دارند، که در نهایت میتوانند هم سیر و گشت و چگونگی شعر فارسی را مشخّص کند و هم ریشههای پیدایش تحوّل شعر و نظم را به داوری و قضاوت بگذارند و به همین خاطر است که لازم مینماید تاریخ دورة قاجار به اجمال مرور گردد.
نگرش نو به شعر و ادب فارسی که در این زمان نطفه میبندد، برای درک هرچه بیشتر سیر و تحوّل نظم و نثر فارسی بسیار اهمیت دارد و ما را به فلسفة تغییر و تحوّل شعر بیشتر آشنا میکند، چرا که شناخت فلسفی نه تنها به اجزا و تحلیلهای علمی در مورد یک پدیدة واقف است و نه تنها این اجزا را در یک کلّ واحد ترکیب میکند، بلکه رابطة این دو روش متضاد شناخت، یعنی تحلیل و ترکیب را نیز میشناساند و از طریق آگاهی با این رابطه است که حقیقت پدیدهها را درک میکند.