ادیبی آزاده ، ایران دوستی عاشق
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمارخرد هزاران بیش
مرگ همزاد آدمی است و کلام حضرت حق بدین سخن ناطق که "کل نفس ذائقه الموت" . امادرنزد فرزندان آدم ادامه ی حیات با خاطره زندگی مقدور و میسور است و آدمی همواره خاطره مرگ را از ذهن خویش می زداید ، زیرا اگر چنین نمی کرد حیات عرصه ی پریشیدگی و پریشانی بود. اما در چگونه زندگی کردن همواره نیکی را لحاظ می کند تا هم حیات خویش را بارور کند و هم "به نام نکومردن"خویش را تدارک بیند.
روانشاد پرفسور محمدجان شکوری در سال 1925 در خانواده ای اهل علم و فضیلت و فرزند شریفجان مخدوم صدر ضیا قاضی القضات شهر بخارا ، در شهر بخارا به دنیا آمد. به خاطر دارم روزی را که میهمان خانه ی پر از صفای استاد و همسر دانشمندانشان خانم دل افروز اکرامی بودم و استاد قصه ی یتیم شدن زود هنگام خود را اینگونه برایم نقل کردند : " بار اوّل سال 1922 پدرم صدر ضیا که مشهورترین قاضی شهر بخارا بود زندانی شده به زودی آزاد میشود. سال 1932 بار دوّم باز زندانی شد. کسانی، که سرمایه ای داشتند را حبس میکردند و از آنها طلا و جواهراتشان را مصادره میکردند. در این معرکه مادرم هم حبس شد، امّا بعد از چند وقت آزاد شد. امّا پدرم به زودی آزاد نشد و بعد چند وقت در محبس وفات کرد. من در یاد دارم، که با چه عذابی جنازه ی پدر نازنینم را از زندان گرفتیم.آن وقت ششساله بودم. هنوز مکتب نرفته بودم، بعد از آن مکتب رفتم وپس از مدتی، همان سال مادرم هم وفات کردند.”وی دانشگاه آموزگاری شهر دوشنبه را در سال 1945 به اتمام رسانده فعالیّت کاریش را در نشریة “تاجیکستان سرخ” آغاز کرد. مرحوم شکوری محقّق رشتة زبان و ادبیات تاجیک بودو در طول شصت عضو خارجی آکادمی علوم جمهوری تاجیکستان و سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان سال در پژوهشگاه زبان و ادبیات به نام ابوعبدالله رودکی فعالیت کرد و در طول این مدّت بیش از پانصد مقاله و 45 اثر تحقیقاتی پرارزشی را در مورد ادبیات معاصر، کلاسیکی و زبان تاجیکی به چاپ رسانیده است. استاد شکوری طول شصت سال در پژوهشگاه زبان و ادبیات به نام ابوعبدالله رودکی فعالیت کرد. نمونههای آثار او از جمله «هر سخن جای و هر نکته مقامی دارد»، «سرنوشت فارسی تاجیکی فرارود در سدة بیست»، «خراسان است این جا»، «صدر بخارا»، «روشنگر بزرگ»، «فتنة انقلاب در بخارا» «نوادر ضیائیه» و... از آثار مهم و اثرگذار در سرنوشت زبان فارسی هستند، که در سالهای گوناگون در دوشنبه و کشورمان به نشر رسیده است و بخشی از آنها اینجانب در زمانی که عهده دار مسئولیت انتشارات سروش بودم منتشر کرده ام.
در طی سالیان دراز که همنشین استاد بوده ام ،چه پیش از ماموریتم به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان و چه در طی چند سال اخیر ، کمتر نویسنده و ادیبی را یافته ام که اینچنین دل در گرو ایران ، زبان فارسی و اتحاد فرهنگی کشورهای ایران و تاجیکستان و از سویی طرفدار گذار به رسم الخط نیاکان ( رسم الخط فارسی ) به عنوان خط و الفبای رسمی جمهوری تاجیکستان داشته باشد. در طی ده سال اخیر که استاد ایران را برای مداوای بیماری خود انتخاب کرده بود و اینجانب هماهنگیهای سفر ایشان به کشورمان و بستری شدن در بیمارستان مهر را بر عهده داشتم که البته ریاست و معاونین فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این راه زحمات فراوانی متحمل شدند که استاد مداوم از آنها نام برده و اظهار سپاس می کردند، در طول این ده سال با اینکه از بیماری لاعلاج رنج می بردند هر بار که برای عیادت ایشان به بیمارستان مهر در تهران و یا بیمارستان ایرانی ابن سینا در شهر دوشنبه رفتم و نیز دفعات فراوانی که در خانه ی استاد و میهمانشان بوده ام ، استاد را همچنان پر نشاط و در حال کار بر روی کتابهای جدید و مقالاتشان یافتم. او یکی از مؤلفان پیشنویس قانون زبان دولتی تاجیک در سال 1989 بود. “خراسان است این جا” کتابیست از وی راجع به سرنوشت فارسی تاجیکی، اندیشة ملّی، جنبشهای فرهنگی و سیاسی در تاجیکستان و تلاشی برای زنده نگاه داشتن تاریخ، فرهنگ و زبان تاجیکی. مرحوم محمّدجان شکوری از پیشگامان حرکت مبارزه برای رسمی شدن زبان فارسی به عنوان زبان دولتی و مؤلف طرح این قانون بود. او میگوید وقتی این قانون تصویب شد استاد با کمال مباهات گفت «به مراد خود در زندگی رسیده است» و مراد او به کرسی نشاندن رسمیت زبان تاجیکی بود. وی در مصاحبه ای این موضوع را اینگونه بیان می کند : «تهیة پیشنویس همین قانون زبان را به من سپاریدند. آن را تهیه کردم، امّا بعد از اضافه و تغییر و تحریر زیاد ، آن را به هر حال قبول کردند و نتیجه این شد، که زبان دولتی تاجیکستان تنها زبان تاجیکی فارسی اعلان شد. این یکی از روزهای مراد برای من بود.» راز ماندگاری شخصیت شکوری در این است، که در حسّاسترین لحظههای سرنوشتساز برای مردم در کنار آن قرار گرفت و تلاش کرد به پرسشهایی، که جامعه را فرا گرفته است، پاسخ پیدا کند. استاد شکوری در هر دو جبهه، هم اجتماعی و سیاسی و هم فرهنگی فعال بوده است. او همیشه تلاش کرده است، که برای سؤالهای مهم روز پاسخی بجوید.
“خراسان است، این جا” نیز تلاشی بود برای پاسخ دادن به سؤالهای جامعه. سؤالهایی، که دانسته و ندانسته مطرح میشد. این کتاب، که اکنون مؤلف خود را چهرة ماندگار کرده است، اوّلین مقاله ای بود و پاسخی به مخالفان زبان فارسی تاجیکی. در قانون زبانی، که سال 1989 با تلاش فرهنگیان به تصویب رسید، نام زبان دولتی «تاجیکی فارسی» نوشته شده است. امّا در سال 1994، وقتی طرح قانون اساسی نو تاجیکستان آماده شد، با پیشنهاد چندی از وکلای مجلس، اسم «فارسی» از نام زبان دولتی حذف شد.
این اقدام واکنش روشنفکران را به دنبال داشت و زیر عنوان «عزیز من، خراسان است، این جا» مقالة بزرگی با امضای بزرگان و روشنفکران تاجیک تهیه شد که اقدام پارلمان تاجیکستان را در این زمینه را مورد انتقاد قرار داده و برای ثابت کردن اصل تاریخی زبان تاجیکی و قلمرو آن سند مهم و ماندگاری محسوب می شود. از هفته ها قبل می دانستم که لحظه فرقت و جدایی استاد نزدیک است . پزشکان معالجش در ایران نیز به من گفته بودند که به واسطه ی پیشرفت زیاد بیماریش وی چند ماه بیشتر میهمان خاک و خاکیان نخواهد بود و به زودی به دنیای باقی پر خواهد کشید . شب گذشته ( نیمه شب بیست و پنجم شهریورماه) وقتی از کارهای یومیه ی سفارت فراغت یافتم برای دیدار مجدد استاد و عیادتش به بیمارستان ابن سینای شهر دوشنبه رفتم و متاسفانه استاد ساعتی بود که به کما رفته بود و پزشکان نیز از بازگشت استاد قطع امید کرده بودند. به سرعت به منزل استاد رفتم و همسرشان خانم اکرامی را غمزده و آماده ی حادثه ی سهمگین جدایی یافتم تا اینکه در ساعت 4 بامداد صبحگاه روز یکشنبه بیست و ششم شهریور خبر سهمگین درگذشت استاد را پزشک کشیک بیمارستان سینا به من رساندند. انالله و اناالیه راجعون، خاطرات قریب ربع قرن رابطۀ مهرآمیز با آن بزرگ مرد همانند تصاویر به هم چسبیده از ذهنم می گذرند... خدایش بیامرزد.