علی اصغر شعردوست (سفیر پیشین ج.ا.ا در تاجیکستان) : زائور داخته هنرمند تاجیک - ایرانی تبار، متولد داغستان روسیه و فرزند اولین گروه مهاجران ایرانی به قفقاز بود. وی فارغ التحصیل دانشگاه سینمای مسکو در سال ۱۹۶۴ و اولین کار سینمایی که انجام داد، فیلم کوتاه "لاله" بر اساس داستانی از بزرگ علوی و به کارگردانی تیمور زینل پور بود و این فیلم راه او را برای شرکت در ساختن فیلم های بلند باز کرد.
بلندبالا مردی که گذشت سالیان او را به قامت سروی درآورده، گشن شاخ و سایه افکن.او سرو بود : نمادِ ایران، در عبور شتابناک زما ن بر چند نسلِ گذشته. زمین و زمان را درنوردیده اما او و اعقابش هرکجا رفته اند، پویش و کوشش و خلاقیت مداوم بود هاند، همچون روح فرهنگی ایرانِ کهن. زائور داخته باز مانده نسلی بود از ایرانیان مهاجر که قفقاز تا ورارودان را درنوردیده اند. هرکجا رفته اند در خاک آنجا ریشه زد ه اند، بالید ه اند و دوباره در قامت سروِ ایران قد کشید ه اند. از آثاری که وی در آن همکاری و قابهای ماندگاری را به تصویر کشیده است فیلم هایی مانند "چار نفر از چارسنگ" )به کارگردانی مروارید قاسیوا( ، "پلنگ لاز ماست ")به کارگردانی باتو رعربوف( ،"شیر کجسور ")به کارگردانی مقدس محمودف( می توان اشاره کرد. وی در تولید فیلمهای بوریس کیمیاپرف، کارگردان نامدار روس ، از روی داستان های "شاهنامه"، مانند "رستم و سهراب"، "داستان سیاوش" )دهه ۱۹۷۰ ( نقش بارزی داشته است. این فیلم ها تا امروز بهترین فیلمهای تاریخ سینمای تاجیکستان شناخته شده اند. زائور داخته در ساختن بیش از ۶۰۰ فیلم هنری و مستند شرکت داشته است، که دو تای آنها به ملکه صابروا،بالرین مشهور باله تاجیکستان، بخشیده شده اند. او برای فیلم اول خود که در سال ۱۹۶۷ ساخته شد جایزه جشنواره فیلم آسیای مرکزی را برد.
من او را اولین بار در نخستین روزهای حضورم در تاجیکستان دیدم، هنوز دوران شوروی بود، بیش از سی سال از آن زمان گذشته است.این ارتباط مداوم روزبروز عمیق تر و وثیق ترشد تا اینکه به عنوان سفیر ایران در تاجیکستانِ عزیز منصوب شدم. وهمکاریهای گسترده تر و چه سعادتی از این بهتر که از پس گذشت روزگاران دراز و در جایی دیگر، کسی را بیابی که در سیمای وی بتوانی گذشتۀ فرهنگی و آفرینش خویشاوندان تاریخی را بازخوانی کنی.
خودش در مراسم تولد هشتاد سالگی اش گفته است: “ من از زندگی و از والدینم بسیار راضی ام. ما پنج نفر در خانه بودیم، سه پسر و دو دختر. همه راه خود را در زندگی پیدا کردند... به همه آنها افتخار می کنم.” دوست هنرمندم زائور داخته ، بختیار بود که دست روزگار وی را به دوشنبه کشاند و فرزند زمانه خود شد : در میان هنرهایی که در قرن بیستم زندگی بشر را پرمایه کردند، هنر سینما و تصویر والاترین جایگاه را دارد. بخت مدد کرده بود و این مرد بزرگ توانسته بود در قاب تصویر نشاندهنده خلاقیت های بی پایان و راوی فرهنگی باشد که از عصر اسطوره تا کنون استمرار دارد و این بزر گمرد با تمام وجود به او عشق می ورزد. دستهای هنرمند، چشمِ تیزبین و ذهن زیبای او در این سالیان چشمان چند نسل از تماشاگران را به مهمانی تصویر برده است. او برای ثبت این زیبایی ها قلمروی وسیع را زیر پای گذاشته و خطرها کرد. از تصویربرداری های شگفت انگیز در فیلم های مقتبس از شاهنامه تا افشاند ن چندقطره آ ب برشاخ گلی سرخ وثبت آن درحافظه دوربین در کاخ سعدآباد تهران، به گونه ای که گویی از پس بارانی لطیف غنچه دهان باز کرده است.
او روایت کاملی از هنر، تاریخ، فرهنگ و طبیعت تاجیکستان است. پاهای رهوارش سرک شترین قلل این کشور را درنوردیده و قلب مهربانش در شادی و غم مردم این سرزمین تپیده و دقیق ترین و لطیف ترین آفرینش های هنری وفرهنگی این ملت را در قاب تصویر دوربین خو دثبت کرد ه است. خود او در باره این هنرش همیشه می گفت: "من خودم را یک عکاس حرفه ای نمی دانم. این یک سرگرمی است. وقتی حالم خوب نباشد، می روم بیرون و با عکس گرفتن خود را سرگرم می کنم و خرسند می شوم که عکسهای زیبایی گرفتم. ولی وقتی خانه می آیم و می بینم، نه، از میان ده ها عکس فقط یکی را انتخاب می کنم و بقیه را دور می اندازم." هرکجا سخنی از هنرِ مشترک ایران و تاجیکستان در میان است، باید احتمال می داد که این هنرمند را بتوان ملاقات کرد.
به یاد دارم که به او پیشنهاد کردم به مناسبت جشن نوروز ، نمایشگاه عکس مشترکی با هنرمند و عکاس ایرانی رضا نیکویی در تالار نگا رخانه “خانه ایران” واقع در شهر دوشنبه برگزار کند. وی مشتاقانه پذیرفت و روزها و هفته ها عکس های وی در مورد رسوم و مراسم مشترک نوروز و اشتراکات فرهنگی ایران و تاجیکستان در قاب تصاویری زیبا و ماندگار ، سفرای کشورهای خارجی مشغول به کار در تاجیکستان را مسحور زیبایی های طبیعی و آیین ها و رسوم مشترک فرهنگی دو کشور ایران و تاجیکستان کرد. چند سال پیش ناباورانه پس از گذشت سالیان، او را در مجموعه چایکوفسکی مسکو در هنگام اجرای موسیقی ایرانی دیدم که در دیدار از روسیه فرصت را از دست نداده بود و روح کما لجوی و هنرمندانه خود را به مهمانی سرود و ترانه آورده بود. تصویری را که او در آن سالیان برایم هدیه کرده، هر روز مرا در خانه ام به دیدار او میبرد. بعید میدانم در تاجیکستان امروز مجموع های تصویری غنی تر از آنچه زائور ثبت کرده بتوان یافت. او به تنهایی راویِ تاریخ تصویری یک ملت است، بسیار خوشحالم که این روایت را کسی انجام داد که با تمام وجود، دو ملت خویشاوند را دوست دارد. روان ات آرام و روحت شاد ، نماد روح ایرانِ عزیزم.
= = =
برای مطالعه مستقیم این یادداشت می توانید به روزنامه اطلاعات به تاریخ 1403/05/27 مراجعه و یا از این لینک اسفاده کنید.