فرشتگان خداوند دروازه های عرش را می گشایند. به کلالۀ ابرها، ستارگان به آبی آسمان و ذرات منور خورشید، عرش را آذین می بندند.
تمامی پیامبران خداوند، قبای بهشتین بر دوش، آبگینه های لبریز گلاب در دست از راه می رسند و بر مخده های زربفت و پرنیان سای عرش تکیه می زنند.
ملائکی که از پنهانی ترین برکه های بهشت خداوند آمده اند، تاجی از نیلوفران نورسیده با خود آورده اند و ایستاده اند در انتظار رسول آخرین که از جاده های پرنیانی بهشت خواهد آمد.
فرشتگان خداوند آبی آسمان در نگاه به سمت ستاره باران عرش می نگرند.
رسول آخرین، هلال نورانی ماه در دست، پیش می آید. نزدیک می شود. فرشتگان ستاره می چینند و می افشانند. پیامبران گلاب می پاشند. پریان برکه های دوردست بهشت نیلوفر می نشانند به هر جا که رسول خدا قدم بر می کند.
رسول آخرین، می رسد از راه، با هلال نورانی ماه و تکیه می زند بر مخدۀ زربفت پرنیان سای خویش.
ملائک زانو می زنند، هلال ماه بر می گیرند و در گوشه ای از آسمان می ایستند و... بدینسان رمضان آغاز می شود.
رمضان که ماه میهمانی خداوند است؛ رمضان که دروازه های گشودۀ عرش است؛ رمضان که ماه صیام، که ماه صلات که ماه قرآن است...
مؤمنان مهیای میهمانی خداوند توشۀ روزه بر دوش از اذانی به اذانی دیگر سفر استجابت می آغازند و ملائک از اذانی دیگر دروگران ساقه های دعا می شوند. گناهکاران، به شست و شوی جانهای عاصیشان، به جست و جوی چشمه های خداوندی بر می آیند و ترنم اَتُوبُ اِلَیک بر لب، جامه های معاصی از تن و جان بر می کنند.
نیم شبان، هر کس با ستارگانی در نگاهش، با خورشیدی در سینه اش از ظلمت زمین می گذرد و در آبادی خداوندی –عرش –گرد و غبار فرش از دست و پا می شوید و میهمان خوان خداوندی می شود، تا اندرون خالی از طعامش، از انوار کبریایی لبریز شود. در میهمانی خداوندی، همگان نور می نوشند و بهشتی می شوند.
رمضان میزان مؤمنان است. در این میزان بار عبادت مومنان از بار عبادت ملائک وزین تر می آید. ملائک آشفته، پلک خجلت فرو می افکنند.
و... رمضان چنین است؛ هدیه ای است که رسول آخرین، از عرش برای مؤمنان آورده است تا در طراوت آن تن و جان جلا دهند و غبار یکسالۀ معاصی از تن بشویند و سالی دیگر را با شفافیت جانهای پاکشان بیاغازند.
رسول آخرین، دو نگاه مهربانش را که در آن ملاطفت هزار هزار گلبرگ نیلوفر است، بر مومنان می گسترد؛ که نیم شبان از بستر آسایش بر می کنند و به بستر آرامش می پیوندند. و ما –پیروان آخرین رسول –باشد که با خشکی لبهامان به سلام رمضان بایستیم.
به میهمانی ماهی برویم که ما را خوان گستردۀ پروردگار می برد. در رمضان مستحیل شویم؛ چونان که به وقت بازگشت، توشه ای لبریز استجابت داشته باشیم. که مباد ما را خسران و حسرت آن لحظه ای که بگویندمان گرسنگی و تشنگیتان جز گرسنگی و تشنگی نبوده است.
به سیر عرش برویم تا ... یا ستاره بچینیم ... یا ستاره شویم.... یا حفرۀ سیاه بر پیشانی بازگردیم...
«پروردگارا، ما را به روزه داشتن یاری ده؛ آنسان که اعضای بدن خویش از معاصی بازداریم؛ و در آنچه سبب خشنودی توست به کار داریم؛ تا به هیچ سخن بیهوده گوش نسپاری و به هیچ لهو و بازیچه ننگریم و به هیچ ممنوع دست نگشاییم.»