چاپ کردن این صفحه
دوشنبه, 02 مرداد 1402 ساعت 11:35

ماجراهای بوبوجون

نوشته شده توسط 
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
ماجراهای بوبوجون

مولف:صالح موسوی//قیمت: 400000ریال//زری‌زرافه یک بچه‌زرافۀ دختر بود که در دهکده حضور داشت اما بسیار کم‌حرف بود و معمولاً در ماجراها دخالت نمی‌کرد. بوبوجون گاه و بیگاه او را دیده بود که گوشه‌ای ایستاده، یا به درختی تکیه داده و با غم زیاد تماشا می‌کند. بوبوجون از خودش پرسید: «چرا زری‌زرافه این‌قدر گوشه‌گیره و با کسی حرف نمی‌زنه؟» بوبوجون برای شناخت زری‌زرافه، او را بیشتر زیر نظر گرفت. متوجه شد که همیشه ایستاده است و دراز نمی‌کشد. از مادرش پرسید. ‌‌مامان‌جغد گفت: «زرافه‌ها کم‌خوابند. بیشتر وقت‌ها، همون‌طور که ایستادن، زیر درخت‌ها می‌خوابن.» بوبوجون اشتیاق داشت تا خودش دربارۀ زرافه‌ها اطلاع کسب کند. مادرش صفحه‌ای را در کتاب بزرگش به او نشان داد و از بوبوجون خواست تا با صدای بلند بخواند. بوبوجون با کمک مادرش خواند که: «زرافه‌ها نمی‌توانند حرف بزنند». بوبوجون کمی با زندگی زری‌زرافه آشنا شده بود اما باید بیشتر دربارۀ او می‌دانست تا بتواند او را کمک و ‌خوشحال کند.

- - -

برای سفارش این کتاب برای کودکان خود ، از طریق پست الکترونیکی به ما پیغام دهید.

خواندن 3712 دفعه آخرین ویرایش در دوشنبه, 02 مرداد 1402 ساعت 11:35
Super User

آخرین‌ها از Super User