یکشنبه, 14 دی 1393 ساعت 03:30

«برگی از دفتر خاطرات» نیم نگاهی به برگزاری کنگره بزرگداشت حکیم فضولی در سال 74

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
سید نوع بشر، دریاى دُرّ اصطفا/ کیم سپیبدیر معجزاتى، آتشِ اشراره سو.
سرور بشريت و دردانه برگزيدهٰ آفرينش / که معجزاتش بر آتش اشرار آب پاشیده است.
یُمن نعتیندن گُهر اولموش فضولی سؤزلرى،/ابر نیساندان دؤنن تک لؤلؤى شهواره سو.
سخنان فضولى به یمن نعت تو به گوهر تبدیل شده / آنگونه که آب به واسطه ابر نیستان لؤلؤ شهوار مى‏شود.
در خجسته ايام ولادت پيامبر اكرم(ص) ، بنا به پيشنهاد بعضى دوستان مبنى بر طرح موضوعات ادبى در اين صفحه مناسب ديدم، "سو قصيده سى" يا قصيدهٰ آب شاعر سه زبانه، حكيم ملامحمد فضولى را تقديم دوستان كنم. اين قصيدهٰ سى و دوبيتى كه از جمله سروده هاى فاخر فضولى است، در كشورهاى ترك زبان از اشتهار خاصى برخوردار است.در سال ١٣٧٤شمسى كنگرهٰ بزرگداشت حكيم فضولى را در تالار وحدت تهران برگزار كرديم، نشر ديوان هاى تركى، فارسى و عربى فضولى،كه ديوان تركى را براى بار نخست با تصحيح انتقادى نويسنده ، شاعر و پژوهشگر معاصر جناب امين صديقى منتشر كرديم، همچنين كتابهاى مقايسه ليلى و مجنون نظامى گنجوى و فضولى اثر استاد دكتر تجليل، و چشمه خورشيد اثر اينجانب از جمله منشورات و آثار ماندگار اين كنگرهٰ مهمبود، متعاقب برگزارى كنگره فضولى در تهران، هيئتى مركب از استادان كشورمان با مسئوليت اينجانب كه دبيركل انجمن دوستى ايران و جمهورى آذربايجان بودم، در كنگره فضولى در باكو شركت كرديم، نشر ديوان تركى شهريار به تصحيح جناب امين صديقى با الفباى سيريليك و متعاقب آن حسب درخواست رئيس جمهور فقيد جمهورى آذربايجان به الفباى لاتين در زمانى اندك كه در سفر رسمى وزير فرهنگ وارشاداسلامى وقت جناب مهندس ميرسليم تقديم ايشان شد، باعث اثبات توان علمى و اجرائى كشورمان در بزرگداشت مشاهير به مسئولين  جمهورى آذربايجان بويژه رئيس جمهور آن كشور گرديد. جمله اى از ايشان بياد دارم كه نقل آن خالى از لطف نيست. در ملاقاتى كه هيئت ايرانى شركت كننده با جناب حيدرعلى اف داشتند اينجانب علاوه بر منشورات فوق الذكر حديقة اسعداء فضولى در دو جلدو مطلع الاعتقاد فضولى به زبان عربى را با توضيحات لازم تقديم ايشان كردم، رئيس جمهور محترم آذربايجان با تورقى در آثار با خنده گفتند: پس با اين حساب فضولى هم ملاّ بوده است اينجانب ضمن تأييد سخن ايشان گفتم، فضولى علاوه بر مرثيه سرائى مجاور حرم حضرت اباعبدالله الحسين (ع) هم بوده است و بنا به وصيت خودش در ورودى حرم امام حسين زير پاى زوار امام حسين(ع) دفن شده است.
ضمن تبريك مجدد خجسته ميلاد حضرت ختمى مرتبت(ص) و امام جعفر صادق (ع) ابياتى چند از "سو قصيده سى" و ترجمه آن را در ذيل تقديم حضور مى دارم.
 
 
 
(1)
ساچما اى گؤز اشکدن کؤنلومده ‏کى اودلاره، سو،
کیم بو دنلى توتوشان اودلاره، قیلماز چاره سو.
اى دیده! از اشک بر این آتش دلم آب نیفشان / که آب نمى‏تواند آتشى چنین شعله‏ور را خاموش کند.
(2)
آبگوندور گنبد دوّار رنگى، بیلمزم
یا محیط اولموش گؤزومدن، گنبد دوّاره سو؟
نمى‏دانم رنگ گنبد دوّار آبگون است / یا آب دیده‏ام بر گنبد دوّار محیط شده است؟
(3)
ذؤوق تیغیندن عجب یوخ اولسا کؤنلوم چاک - چاک
کیم مرور ایلن بوراخیر رخنه‏لر دیواره سو.
اگر از ذوق تیغ (نگاه تو) دلم چاک چاک شود، جاى تعجب نیست / که آب به مرور زمان در دیوار رخنه‏ها ایجاد مى‏کند.
(4)
وهم ایلن سؤیلر دل مجروح پیکانین سؤزون،
احتیاط ایلن ایچر هر کیمده اولسا یاره، سو.
دل مجروح با وهم سخن از پیکان تو گوید / هر که زخم داشته باشد، با احتیاط آب مى‏خورد.
(5)
سویا وئرسین باغبان گلزارى، زحمت چکمه‏سین،
بیر گول آچیلماز یوزون تک، وئرسه مین گلزاره سو!
باغبان گلزار را به آب دهد و زحمت نکشد / که اگر هزار گلزار را آب دهد یک گل مثل روى تو باز نمى‏شود.
(6)
اوخشادا بیلمز غُبارینى محرّر، خطّینه
خامه تک باخماقدان ائنسه گؤزلرینه قاره ‏سو.
محرر نمى‏تواند (خط) غبارش را به شکل خط تو درآورد / اگرچه مثل خامه از (فرط) نگریستن چشمانش را آب سیاه بگیرد.
(7)
عارضین یادیله نمناک اولسا مژگانیم، نولا؟
ضایع اولماز گول تمنّاسیله وئرمک خاره سو!
اگر مژگانم با یاد عارضت نمناک شود، چه مى‏شود؟ / خار را به تمناى گل آب دادن ضایع نمى‏شود.
(8)
غم گونو ائتمه دل بیماردان تیغین دریغ،
خئیردیر وئرمک قارانقو گئجه‏ده بیماره، سو.
به روز غم تیغ خود از دل بیمار دریغ مدار / که آب دادن به بیمار در شب تار کارى نیکوست.
(9)
ایسته پیکانین کؤنول، هجرینده شؤقوم ساکن ائت،
سوسوزام، بیرکز بو صحرادا بنیمچون آره سو.
اى دل! پیکان (مژگان) او را طلب کن تا بدان در فراقش شوق و هیجان مرا آرام کنى / تشنه‏ام در این صحرا یک بار هم برایم جستجو کن (پیدا کن).
(10)
بن لبین مشتاقى‏یام، زهّاد کوثر طالبى،
نئته‏کیم مسته مى ‏ایچمک خوش گلیر، هشیاره سو!
من مشتاق لب تو هستم و زهّاد طالب کوثر / همانگونه که مست را مِى خوش آید و هوشیار را آب.
(11)
روضه‏ى کویونا هردم دورماییب ائیلر گذار،
عاشق اولموش غالبا، اول سرو خوشرفتاره سو.
آب بى آنکه از جریان باز ایستد، هر دم از کوى تو مى‏گذرد / که عاشق آن سرو خوش رفتار شده.
(12)
سویولون اول کویدان توپراق اولوب توتسام گره‏ک،
چون رقیبیم‏دیر داخى اول کویه قویمان واره سو!
باید در آن کوى خاک شوم و راه آب را بگیرم / چون آب رقیب من است، نمى‏گذارم از آنجا گذر کند.
(13)
دستبوسو آرزوسو ایله گر ئولسم، دوستلار!
کوزه ائیلین توپراغیم، سونون اونونلایاره، سو.
دوستان، گر در آرزوى دستبوس او بمیرم / از خاکم کوزه بسازید و با آن به یار آب دهید.
(14)
سرو سرکشلیک قیلیر قُمرى نیازیندان، مگر
دامنین توتا آیاغینا دوشه، یالواره، سو!
سرو در برابر نیاز قمرى سرکشى مى‏کند، مگر آنکه / آب دامنش را (دامن سرو را) بگیرد و التماس کند.
(15)
ایچمک ایستر بولبولون قانین مگر بیر رنگ ایله،
گول بوداغى‏نین مزاجینه گیره قورتاره‏ سو!
شاخه گل مى‏خواهد با حیله خون بلبل را بنوشد / مگر اینکه آب در مزاج وى داخل شود و بلبل را نجات دهد.
(16)
طینت پاکینى روشن قیلمیش اهل عالمه
اقتدا قیلمیش طریق احمد مختاره سو.
آب، طینت پاکش را بر اهل عالم روشن ساخته / و به طریق احمد مختار (ص) اقتدا کرده است.
(17)
سید نوع بشر، دریاى دُرّ اصطفا
کیم سپیبدیر معجزاتى، آتشِ اشراره سو.
سید نوع بشر، دریاى دُرّ اصطفاء / که معجزاتش بر آتش اشرار آب پاشیده است.
(18)
قیلماق ایچون تازه،گلزار نبوّت رؤنقین
معجزوندن ائیله‏میش اظهار سنگ خاره سو.
تا رونق گلزار نبوت را تازه کند / از معجزاتش سنگ خارا اظهار آب کرد.
(19)
مُعجزى بیر بحر بى‏پایان ایمیش عالمده کیم
یئتمیش آندان بین- بین آتشخانه‏ى کفاره سو.
معجز او چون بحر بى پایان در عالم بوده / که از آن بر هزاران آتشخانه کفار آب رسیده است.
(20)
حئیرت ایلن بارماغین دیشلر کیم ائتسه استماع
بارماغیندان وئردیگى شدت گونو انصاره سو
این را که به روز شدت یارانش را از انگشتش آب داده / هر که بشنود انگشت حیرت مى‏گزد.
(21)
دوستو گر زهرمار ایچسه، اولور آب حیات،
خصمى سو ایچسه، دؤنر البته زهرِ ماره سو
دوستش - دوست پیامبر - اگر زهر مار بنوشد (آن زهر مار) به آب حیات مبدل مى‏شود / و دشمنش اگر آب حیات بنوشد، به زهر مار تبدیل مى‏گردد.
(22)
ائیله‏میش هر قطره‏دن مین بحر رحمت موج خیز،
ال سونوب اورقاج وضو ایچون گول رخساره سو.
از هر قطره، هزار بحر رحمت به تموج درآورده است / وقتى که دست برده تا براى وضو آب بر گل رخسارش بیفشاند.
(23)
خاک پایینه یئتم دئر، عُمرلردیر متصل،
باشینى داشدان-داشا اوروب گزر آواره سو.
براى رسیدن به خاک پاى او، عمرهاست که وقفه‏ناپذیر و مداوم / آب سر بر سنگها مى‏ساید. آواره مى‏گردد.
(24)
ذره- ذره خاک درگاهینا ایستر ساللانیر
دؤنمز اُول درگاهدان، گر اولسا پاره- پاره سو!
مى‏خواهد ذره ذره بر خاک درگاهت نور بیفشاند / آب حتى اگر پاره پاره شود، (حرکت به سوى)درگاهت باز نمى‏گردد.
(25)
ذکر نعتین وِردینى، درمان بیلیر اهل خطا،
ائیله‏ کیم دفع خمار ایچون وئره مئیخواره سو.
اهل خطا ذکر نعت تو را درمان مى‏شمارند / همانطورى که میخواره براى دفع خمار آب مى‏نوشد.
(26)
یا حبیب اللَّه! یا خیر البشر! مشتاقینام،
ائیله ‏کیم لب‌تشنه‏لر یانیب دیلر همواره سو!
یا حبیب‏الله یا خیرالله! مشتاق (دیدار) توام، آن سان که لب تشنگان در سوز و گداز باشند و همواره آب جویند.
(27)
سنسن اول بحر کرامت، کیم شب معراجدا،
شبنم فیضین یئتیرمیش ثابت و سیّاره سو.
تو آن بحر کرامتى که به شب معراج / از شبنم فیضت به ثابت و سیاره - ستارگان و سیارات - آب رسیده است.
(28)
چشمه‏ى خورشیددن هر دم زُلالِ فیض ائنر،
حاجت اولسا مرقدین تجدید ائدن معماره سو.
از چشمه خورشید هر دم زلال فیض جارى مى‏شود، اگر معمار تجدید کننده بناى مرقدت را به آب نیاز افتد.
(29)
بیم دوزخ، نار غم سالمیش دل سوزانیما،
وار اومیدیم ابر احسانین سَپه اول ناره سو.
بیم دوزخ، آتشِ غم در دلم انداخته است، امید آن دارم که ابر احسان تو بر آن آتش، آب بیفشاند.
(30)
یُمن نعتیندن گُهر اولموش فضولی سؤزلرى،
ابر نیساندان دؤنن تک لؤلؤى شهواره سو.
سخنان فضولى به یمن نعت تو به گوهر تبدیل شده / آنگونه که آب به واسطه ابر نیستان لؤلؤ شهوار مى‏شود.
(31)
خواب غفلتدن اولان، بیدار اولاندا روز حشر،
اشک حسرتدن تؤکنده دیده‏ى بیداره سو
وقتى روز حشر از خواب غفلت بیدار مى‏شوم / و دیده بیدارم سرشک حسرت مى‏افشاند
(32)
اومدوغوم اول دور کى روز حشر محروم اولمایام،
چشمه‏ى وصلین وئره من تشنه‏ى دیداره، سو.
امید آن دارم که در آن روز حشر محروم نمانم / و چشمه وصل تو به من تشنه دیدار، آب دهد.
 
خواندن 1190 دفعه آخرین ویرایش در یکشنبه, 14 دی 1393 ساعت 03:30

نظر دادن

یادی از دوران نمایندگی در مجلس شورای اسلامی

پشت صحنه حضورم در برنامه زير نور ماه در شبكه جهانى سحر

تازه ها

درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2

درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2

شنبه, 19 اسفند 1402 09:38

استاد دولتمند خال‌اف‌ خواننده «آمدم ‌اي شاه پناهم بده» و «دور مشو، دور مشو» به ابديت پيوست.  دوست گرامي‌ام استاد دولتمند خال‌اف، آهنگساز، نوازنده و احياگر موسيقي «فلك»‌ دار فاني را...

بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18

بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18

پنج شنبه, 19 بهمن 1402 12:00

غبار كدورت و تيرگي فرونشسته بر جهان چنان غليظ بود كه گويي هيچ صبحي در پس پرده نيست و خورشيد روشناي خويش را براي هميشه از زمين برگرفته است و...

حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی

حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی

سه شنبه, 10 بهمن 1402 18:18

نمایش لیلی و مجنون به کارگردانی و نویسندگی یعقوب صدیق جمالی به زبان ترکی آذربایجانی بر اساس مثنوی «لیلی و مجنون» اثر حکیم ملا محمد فضولی در تالار وحدت تهران...

بزرگداشت هشتادوچهارمین سالگرد تولد استاد ساوالان

بزرگداشت هشتادوچهارمین سالگرد تولد استاد ساوالان

پنج شنبه, 21 دی 1402 18:25

روز یکشنبه سوم دی ماه کانون هنرمندان آذربایجان در تهران ، مراسمی به مناسبت هشتاد و چهار سالگی استاد حسن مجید زاده متخلص به ساوالان برگزار کرد . در این...

" جلوه رفیع جلال "، پاسداشت نیم قرن تلاش استاد جلال رفیع در عرصه روزنامه نگاری

" جلوه رفیع جلال "، پاسداشت نیم قرن تلاش استاد جلال رفیع در عرصه روزنامه نگاری

پنج شنبه, 21 دی 1402 15:22

تالار سید محمود دعائی در موسسه اطلاعات روز سه شنبه دوازدهم دی ماه شاهد مراسمی به یاد ماندنی بود . این مراسم که برای تجلیل از خدمات نیم قرن استاد"...

پای سخن شاگرد استاد شهریار ؛ بسیاری از اشعار شهریار منتشر نشده است.

پای سخن شاگرد استاد شهریار ؛ بسیاری از اشعار شهریار منتشر نشده است.

سه شنبه, 23 آبان 1402 15:34

 شاعر و نویسنده زبان و ادبیات فارسی و از شاگردان استاد شهریار بیان کرد:متاسفانه شهریار شناسی در ایران هنوز بسیار ضعیف است، درحالیکه در دانشکده های پیرامونی لااقل در دانشکده...

حق تكثير كليه محتواى تصويرى، صوتى و نوشتارى اين وبسايت متعلق است به على اصغر شعردوست .