اشاره: على اصغر شعردوست،نویسنده و پژوهشگر که سال ها سفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور تاجیکستان بود؛ در گفتگوی زیر، راجع به آیین نوروز در ایران و کشورهای آذربایجان،ازبکستان و تاجیکستان به صحبت نشسته و از نوروز به عنوان یکى از مهمترین نمودهاى وجود علقه هاى بین ایران و کشورهاى پیرامون یاد کرده و گفته است که اولین برنامه مشترک و مهم بین ایران با جمهورى آذربایجان،تاجیکستان و سایرکشورهاى آسیاى مرکزى، برگزارى نوروز مشترک بوده است.
پدیده اى که بعدها به عنوان کشورهاى حوزه تمدن نوروز نام گرفت و با ثبت رسمى آن در یونسکو، به عنوان یکى از مهمترین نمودهاى میراث تمدنى، کشورهاى فراوانى از آسیاى صغیر و آسیاى میانه تا چین را دربرگرفته است . وى در این مصاحبه، ضمن برشمردن فواید برگزارى نوروز مشترک بین کشورهاى این حوزه، از تعطیل شدن برگزارى این آیین در سال هاى اخیر انتقاد کرده و آن را ضایعه اى در توسعه دیپلماسى عمومى کشور دانسته است. با این مقدمه، به اصل گفت و گو با دکتر علی اصغرشعردوست می پردازیم.
*** *
نوروز با این سابقه دیرینه، در ادبیات کلاسیک ما ـ حالا چه در متون منظوم، چه درمتون منثورـ چقدر نمود داشته است؟
ــ اقوام باستانی در دوران اساطیری یا تاریخی، هرچند دارای ساختارهای اجتماعی- فرهنگی گوناگون بودند،اما همگی به گونهای با مفهوم «نوشدگی» و «نوروز» آشنایی داشتند. انسان های دوره اساطیری معتقد بودند که جهان بر الگوی تکوین یا مطابق اسطوره آفرینش، هر سال یا در هر دوره زمانی، نو میشود.
هرچند در متون اوستایی از نوروز سخنی نرفته است، اما به احتمال بسیار، در گاهشماری اوستای جدید،نخستین روز سال در آغاز فروردینماه واقع شد. گاهشماری اوستای جدید، خود مأخوذ از گاهشماری مصری بود. پیش از آن، گاهشماری ثابتی در ایران وجود نداشت و سال همواره در گردش بود.
مثلاً نوروز گاهی در آغاز تابستان و گاه در مهرماه واقع میشد. محتمل است که جشن مهرگان بزرگترین جشن مهرپرستان بوده باشد که بعدها در آیین زردشتی ادغام شد و نوروز یا جشن فروردگان که بزرگترین جشن زردشتیان به شمار میرفت، در آغاز سال قرار گرفت. در مورد این که از چه زمانی توصیف نوروز و بهار در شعر فارسی دری جا باز کرده معلومات دقیقی در دست نیست زیرا، محققین به این باور اند که ریشه برگزاری جشن نوروز به سال های قبل از تاریخ می رسد. نصرالله پرتو نادری، شاعر و نویسنده که تحقیقاتی در این ارتباط انجام داده است، اظهار می دارد:«در جستجوی قدمت نوروز ما باید از مرز تاریخ بگذریم و در میان اسطوره ها و افسانه ها آن را جستجو کنیم.»
چنانچه فردوسی در شاهنامه گفته است:
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
چنین جشن فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار اما با این حال، آنچه از نتایج تحقیقات به دست آمده، نشان می دهد که شعرای زبان دری، از شعرای کلاسیک تا به شعرای معاصر،همه به نوعی از نوروز و بهار با سرایش شعر استقبال کرده اند. محققین،شعرا و نویسندگان زبان دری معتقدند که کمتر شاعری را می توان سراغ داشت که از نوروز و بهار استقبال نکرده باشد و ابیاتی را در دیوانش در ستایش نوروز و بهار نداشته باشد. نادری می گوید:«بیان زیبایی های طبیعت یا توصیف فرارسیدن بهار، بزرگترین بخش شعر فارسی را تشکیل می دهد.» او می افزاید که سه قرن نخست ــ از قرن دوم الی قرن پنجم خورشیدی ــ را می توان قرون شعر طبیعت نامید و کمترکسی شاید باشد که در باره نوروز و بهارنسروده باشد. حتی گفته می شود که اولین شعری را که انسان سروده است، در وصف طبیعت بوده؛ زیرا طبیعت هم بهترین دوست انسان است و هم سخت ترین دشمن او.
«حیدری وجودی»،نویسنده و شاعر دیگر زبان دری که اکنون در کتابخانه عامه کابل، مشغول به تحقیق است، بر این باور است که از دوران رودکی تا به امروز،شاعری نیست که در مورد نوروز و بهار شعری نسروده باشد. اگر دیوان های شعرای کلاسیک را ورق بزنیم، اشعار بی شماری در وصف نوروز و طبیعت می خوانیم. رودکی که آدم الشعرایش نامیده اند و مزارش نگینی در تاجیکستان امروز است، بهار را فصلی برای شادکامی و شاد خواری دانسته می گوید: آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب با صدهزار نزهت و آرایش عجیب…
یا فرخی سیستانی سروده است:
گل بخندید و باغ شد پدرام
ای خوشا این جهان بدین هنگام
«دقیقی بلخی» گفته است:
در افگند ای صنم ابر بهشتی
زمین را خلعت اردی بهشتی
چنان گردد جهان هزمان که در دشت
پلنگ آهو نگیرد جز به کشتی
«منوچهری» باران بهاری را این گونه تشبیه کرده است:
وان قطره باران که بر افتد به گل سرخ
چون اشک عروسی است که افتاده به رخسار
وان قطره باران که بر افتد به گل زرد
گویی که چکیده ست گل زرد به دینار
و یا «عنصری بلخی» در مورد باد نوروزی گوید:
باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود
تا زصنعش هر درختی لعبت دیگر شود
روی بند هر زمینی حله چینی شود
گوشوار هر درختی رشته گوهر شود
نادری بر این باور است که در شعر شاعران مکتب عراقی و هندی، توصیف طبیعت بیشتر با حالات انفسی شاعر آمیخته است. من شاعرو عواطف ذاتی شاعر بیشتر تجلی دارد. حافظ سروده است:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
«بیدل» می سراید:
چه ابر آیینه ای ناز گل و مل
بهار صد شبستان زلف و کاکل
و یا در مورد باران گفته است:
گهر های محیط عالم پاک
ز غلتانی روان تا دامن خاک
اقبال لاهوری می گوید:
نخستین لاله صبح بهارم
پیاپی سوزم از داغی که دارم
به چشم کم مبین تنهاییم را
که من صد کاروان گل در کنارم
استاد «خلیل الله خلیلی» در توصیف بهار گفته است:
در این بهار در خرمی چنان بستند
که راه خنده به گلهای بوستان بستند
اما متصوفین و عرفای شاعر که تجلی های درونی شان را به زبان شعر در آورده اند، با فرارسیدن بهار و گل و سبزه نیز با دید عمیق صوفیانه برخورد کرده اند. حیدری وجودی می گوید که نوروز از نگاه عرفا نخستین روز فصل بهار؛ یعنی فصل نمو، بالیدن، رسیدن و شدن است. زیرا سالک حق، اولین سیرش را در طبیعت می کند. چون تجلیات خداوند در این فصل در طبیعت به بالیدن می پردازد. وجودی می افزاید:«همان گونه که پدیده های طبیعی،غیرازخاصیتی که فصل بهار دارد، بدون تمهیدات رشد نمی کند و به ثمر نمی رسد، پدیده های معنوی هم که در سرشت هر انسان با تفاوت درجه بالقوه وجود دارد؛ بدون تمهیدات یا سعی و کوشش از قوه به فعل نمی آید.
«صائب اصفهانی» گفته است:
بهار می رسد و عارفانه بیرون آی
اگر ز خود نتوانی زخانه بیرون آی
گشت و گذاری در دواوین شاعران کلاسیک نشان مىدهد که نوروز در شعر این شاعران، نمودى پرجاذبه داشته است که نمونههایی از شعر شاعران پارسی گوی درباره نوروز نقل میشود.
«فرخی»، ترجیعبند مشهوری دارد در وصف نوروز که ابیاتى از آن چنین است:
ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید
کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید
تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید
چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید
تو را مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید
چنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید
بهار امسال پنداری همی خوشتر ز پار آید
وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید
بدین شایستگی جشنی، بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
«منوچهری» را نیز مسطمی است در توصیف نوروز که بند اول آن چنین است:
آمد نوروز و هم از بامداد آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
زابر سیاه روی سمن بوی داد
گیتی گردید چو دارالقرار
و در مسمطی دیگر نیز وصف نوروز کرده است:
نوروز بزرگم بزنای مطرب نوروز
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
برزن غزلی نغز و دلانگیز و دلافروز
ور نیست تو را بشنو از مرغ نوآموز
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زان کوز
بر قافیه خوب همی خواند اشعار «ابوالفرج رونی» در توصیف نوروز چنین سروده:
جشن فرخندهی فروردین است
روز بازار گل و نسرین است
آب چون آتش عودافروز است
باد چون خاک عبیرآگین است
باغ پیراسته گلزار بهشت گلبن آراسته حورالعین است
«مسعود سعد سلمان» از جشن نوروز چنین یاد کرده است:
رسید عید و من از روی حور دلبر دور
چگونه باشم بیروی آن بهشتی حور…
رسید عید همایون شها به خدمت تو
نهاده پیش تو هدیه نشاط لهو و سرور
به رسم عید شها باده مروق نوش
به لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور
«جمالالدین عبدالرزاق» هم در توصیف بهار و نوروز گفته:
اینک اینک نو بهار آورد بیرون لشگری
هر یکی چون نو عروسی در دگرگون زیوری
گر تماشا میکنی برخیز کاندر باغ هست
باد چون مشاطهای و باغ چون لعبتگری
عرض لشکر میدهد نوروز و ابرش عارض است
وز گل و نرگس مر او را چون ستاره لشگری
و این ابیات از «منوچهری» است:
آمده نوروز ماه با گل سوری به هم
بادهی سوری بگیر، بر گل سوری بچم…
نوروز روزگار نشاط است و ایمنی
پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی
نوروز درآمدای منوچهری
با لالهی لعل و با گل حمری
از «خیام» است:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
«حکیم ابوالقاسم فردوسی» در مورد جمشید و نوروز گفته، هنگامی که دیوان تختی ساخته و شاه بدان به هوا میبرند:
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت او
شگفتی فرو مانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را «روز نو» خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
میو جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
«عثمانیمختاری»، شاعر سده ششم گفته:
جشن و نوروز دلیلند به شادی و بهار
لاله رخسارا خیز آن میگل بوی بیار
قدیمترین روایت اسلامی راجع به نوروز، به دوران حضرت علی (ع) میرسد. روایتی هست که آن حضرت پس از رسیدن هدایا فرمودند:«الا حبذا نیروز کل یوم»؛یعنی خوشا که همه روزه نوروز باشد. یادجشن نوروز در شعر شاعران عرب زبان نیز بسیار آمده است. برای نمونه دو مورد از شعرهای حسین بن هانی اهوازی معروف به ابونواس را برای نمونه نقل کرده و ترجمه آن نیز یاد میشود:
ما تری الشمس حلت الحملا
و قام وزن الزمان و اعتدلا
و غنت الطیر بعد عجمتها
و شی نبات تخاله حللا
فاشرب علی جده الزمان
فقد اصبح وجه الزمان
مقتبلا یعنی:
مگر نمیبینی که خورشید به برج بره اندر شد و اندازهی زمانه برابر گردید. مرغان پس از زبان گرفتگی به آوازخوانی پرداختهاند و شراب سال خود را در خم پایان رسانیده.
- چرا نوروز در تمامی این دوران از گزند این فراموشی جان سالم بدر برده و همچنان به عنوان مهمترین جشن ایرانیان هر ساله برگزار میشود؟ راز ماندگاری نوروز چه بوده؟
نوروز، تنها جشنی است که اول سال طبیعی یعنی مصادف با بهار طبیعت و شاداب و ترو تازه شدن آن آغاز میشود. این جشن در فرهنگ ایرانی، پیوند محکمی با خیرخواهی و خیراندیشی و به طور کل با خیر دارد که در اساطیر اعتقاد به آن داشته اند. باید مخاطبین این نوشتار به این نکته توجه کنند که نوروز جشن مردمی و غیر فرمایشی است. بدین مفهوم که از سوی هیچ دولتی یا نظام سیاسی یا حزبی به مناسبت یک چیزی راه اندازی نشده، بلکه مردم آن را آزادانه و بدون اجباربرپا میکنند. و این راز ماندگاری نوروز است. از سویی، براساس اسناد تاریخیی ی که برجای مانده، ایرانیان ملتی با نشاط بوده اند و فرهنگ ایرانی سرشار از نشاط و شادی بوده است. در ایران باستان فقط سالروز مرگ سیاوش عزای عمومی اعلام میشده و برای هر سی روز ماه نامگذاری کرده و آغاز هرماه را جشن میگرفتند که این شادی ها در عید نوروز متبلور شده است. نوروز تنها جشنی نبود که از گذشتگان پیشا اسلامی مان به یادگار مانده است. گرامیداشت سده و مهرگان هم صدساله ها پس از ورود اسلام هم در میان توده ها رایج بود و در دوره صفویان همه این جشن ها با شکوه خاصی برگزار می شدند. ولی رفته رفته همه جشن های باستانی، به جز نوروز، رنگ باختند. درحالی که همه ساله رونق و رواج نوروز فزون تر می شد. عده ای راز ماندگاری نوروز را سازگاری شگفت انگیز آن با سامان و نظام طبیعت میدانند و معتقدند که نوروز عقیده نیست که طردش کنی، بلکه یک واقعیت طبیعی انکار ناپذیر است. عده ای هم دلیل پایداری نوروز را پیرایه مذهبی آن می دانند که کیش های مختلف، از جمله دین اسلام، بر آن پوشانده اند و ماندگاری آن در میان اقوام مسلمان را ممکن کرده اند. بر خلاف دید منفی که اکنون میان بخش هایی از جامعه ایرانی و اعراب وجود دارد و با ادای احترام به جایگاه بی بدیل فردوسی بزرگ در حفظ فرهنگ اصیل ایرانی و زبان پارسی، باید گفت که همگرایی مذهبی با مسلمانان، یکی از شاخص های ماندگاری نوروز است. جشن نوروز هرگز در مقابل آیین های دینی قرار نگرفت و بزرگان دین اسلام نیز مؤید نوروز بودند و اینگونه نوروز به میراث مشترک معنوی تبدیل شد و توانست در هجوم حوادث تاریخی محفوظ بماند.
*
درطول دورههای مختلفی که ایرانیان جشن نوروز را برگزار میکردند، این جشن تا چه میزان دچار استحاله شده است؟
ــ اصولاً تغییر و تحول، بخشی از آداب و رسوم و فرهنگ اقوام و ملل مختلف است و این که یک جشن خاص یا یک پاسداشت و گردهمایی و نماد ویژه ، همیشه در طول تاریخ با یک اصلوب برقرار و برگزار شود، امری است دور از تصور و امکان و تقریبا تمامی یادبودها و جشن ها و عزاهای ایرانی، در طول سالیان متمادی، دچار استحاله شده اند. نوروز اصیل دیرپای ایرانی نیز از این قائده مستثنی نیست. شاید اگر نیاکان ما جشن نوروز را با که پیش از آغاز سال با روشن کردن آتش و پریدن از روی آن و دعای خیر برای یکدیگر پاس می داشتند، امروز برای نظاره بیاوریم،از آداب و رسوم عجیب و غریب یا بدعت هایی که در این آیین به آن افزوده شده است، انگشت تحیر به دهان بگزند و از چنین صداهای وحشتناک تولید شده از ترقه در آخرین چهارشنبه سال و یا مسافرین فراوانی که برای مسافرت به کشورهای اطراف ایران عزیزمان سفر می کنند و تقریباً تمام سیزده روز ابتدای سال را در خانه نیستند، متعجب شوند. اصولاً صله رحم و دید و بازدیدهای ابتدای سال که به نوعی در احادیث موجب افزایش عمر آدمی قلمداد شده است،یا سنت احترام و پاسداشت بزرگ خاندانان که در روز اول بهار و با بازدید از منزل و اقامتگاه شان همراه بوده است؛ مدت هاست که کمرنگ شده است. کافی است به مجموعه پیامک های تبلیغاتی روی تلفن همراهتان نگاهی بیندازید. پیش از آنکه نسیم خوش نوروز و انتهای سال فرا برسد، روزانه دهها آگهی و آگاهی از فلان سفر به فلان اقلیم و سرزمین برای شما روان می شود. این با روح دید و بازدید و همدیگر پرسی که جشن آغاز سال را با هم و در جمع طلب می کند، مغایرت دارد. از این دست استحالههای بنیادین در نوروزهای پیاپی، طی سالهای قبل به وفور دیده می شود.
*
در خصوص آداب و رسوم قومیت های مختلف در برگزاری مراسم آیین نوروزی توضیح دهید
ــ در طول سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، به واسطه مسئولیت های فرهنگی یا سیاسی یی که داشته ام، تقریباً در تمامی جشن های نوروزی کشورهای حوزه تمدنی ایران شرکت کرده ام. چه در روزگارانی که به عنوان نماینده کشورم به عنوان سفیر ج.ا.ا در تاجیکستان بودهام و چه در ایامی که مدیرعامل انتشارات بین المللی الهدی از آلماتی قزاقستان تا باکو درغرب دریای خزر،مسئولیت این بنگاه بزرگ فرهنگی-اجتماعی و رسیدگی به شعب متعدد آن بر عهده ام بود، همواره با جشن نوروز و نحوه برگزاری آن در این کشورها از نزدیک آشنا بوده ام. نوروز در کشور تاجیکستان، به خصوص در ایالت «بدخشان» با شکوه بسیار برگزار میشود. نوروز برای مردم تاجیک که روزگاری سرزمین شان بخشی از ایران بزرگ محسوب میشده، عید ملی اجدادی است. هر خانواده، چند روز مانده به عید، خود را برای برگزاری آن آماده میسازد. خانه تکانی صورت میگیرد. همه از کوچک و بزرگ با بیقراری منتظر رسیدن نوروز میشوند. تاجیکها در نخستین روز نوروز، صبحانه را با انواع غذاهای شیرین صرف میکنند که عبارت است از: حلوا، شیربرنج، غوز حماچ. به این امید که تا پایان سال، زندگی شان شیرین باشد. جالب است بدانید که آیین های نکو داشت نوروز در کشور تاجیکستان و در شهرهای کوچک و بزرگ آن به آیینهای قدیمی نوروز در ایران نزدیکتر از برنامه های نوروزی امروز کشورمان است . شاید دلیل آن را به روشنی در سوالات بعدی شما ذکر کنم.
اما در جمهورى آذربایجان که آداب و رسوم آن رنگی از برگزاری نوروز در زادگاهم تبریز دارد، می توانم اینگونه بیان کنم که این جشن همه ساله از بیستم تا بیست و دوم مارس که تقریباً برابر با اول تا سوم فروردین است، در این کشور برگزار میشود. در آذربایجان، از چند هفته مانده به نوروز مردم برای برگزاری این عید خود را آماده میکنند. در شب چهارشنبه، دختران نیتی در قلب خود میکنند و در گذرگاهها میایستند و اگر سخنی موافق خواست خود از رهگذری بشنوند، بسیار خوشحال میشوند و مطمئن می شوند که حاجت شان برآورده خواهد شد. براین اساس، مردم سعی میکنند در ایام نوروز، سخنی نامناسب که از آن بوی یاس به مشام آید، بر زبان نیاورند و از به کار بردن سخنان ناپسند و حزنآور بپرهیزند. در میان مراسم نوروزی جمهوری آذربایجان، رسمهایی نظیر: فرستادن سفره سمنو، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست هدیه نورزی از صاحبخانه بسیار قابل توجهاند که در مجموع عاملی برای ایجاد ازدیاد محبت و مودت در میان مردم اند. در نوروز، نمایشها و بازیهای مختلف که فزاینده شادی میباشند، در جمهوری آذربایجان رواج میگیرد. در این میان میتوان از اسبسواری، شمشیربازی، کمنداندازی، ورزشهای زورخانهای، طناب بازی و مانند اینها نام برد که در همه آنها اصل بر شادی و نشاط است.
از دیگر کشورهای مشترک المنافع که تجربه های شیرینی از آن دارم، می توان به پاسداشت نوروز در قرقیزستان اشاره کرد. کلمه نوروز در میان مردم قرقیزستان که به زبان قرقیزی صحبت میکنند و به خط کریل مینویسند، واژهای آشناست. برای آنها هم عید نوروز از مقدسترین اعیاد است و آیینهای نوروزی را با شکوه تمام برگزار میکنند. طوری که هیچ یک از مراسم ملی و مذهبی آنان، جلوه و جلال نوروز را ندارد. نوروز دراین سرزمین، تنها یک روز است که در بیست و یکم ماه مارس(اول تا دوم فروردین) برگزار میشود. خانوادههای قرقیزی، از نخستین ساعات صبح روز عید از خانههای شان بیرون میآیند و در میدانهای بزرگ شهر جمع میشوند. در این میدانها بازارهای موقت ایجاد میشوند که در آن انواع اجناس،خوردنی، پوشیدنیها و اسباببازیها عرضه میشوند. در ازبکستان نیز که شهرهای سمرقند و بخارا را در خود دارد، جشن نوروز را پاس می دارند. عید نوروز در ازبکستان، تعطیل رسمی است. در ایام نوروز، سراسر کشور چراغانی میشود. مردم لباس نو به تن میکنند. از آنجا که دولت کمونیستی اتحاد شوروی سابق، نوروز را جشنی دینی میدانست، از برگزاری آن جلوگیری میکرد. در نتیجه مردم به نقاط دور از شهر میرفتند تا بتوانند مراسم نوروزی را برپا دارند. از همین رو بسیاری از این جاها با نام نوروز همراه شده است. نظیر نوروز بلاق(چشمه نور)، نوروزسای (جویبار نوروز) و نوروز تپه (فرازگاه نوروز). در ازبکستان و نیز در تاجیکستان،
نوروز بدون سمنو، رنگ و بویی ندارد. سمنو برای آنان همانند ایرانیان، یادآور نوروز است. همچنین آیین چهارشنبه سوری همانند ایران در بسیاری از شهرها و نواحی گوناگون ازبکستان با شور و حال تمام برگزار میشود و بخصوص در بخارا و سمرقند از شکوه و استقبال بسیار برخوردار است. مردم کشور قزاقستان نیز نوروز را اعتدال بهاری میدانند و بر این باورند که در این روز ستارههای آسمانی به نقطه ابتدایی میرسند و همه جا تازه میشود و روی زمین شادمانی بر قرارمیشود. به اعتقاد آنها نوروز روزی است که «سنگ نیلگون» سمرقند آب میشود. در شب سال تحویل، هر صاحبخانه دو شمع در بالای خانهاش روشن میکند و خانهاش را خانه تکانی میکند. چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث میشود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند.
در عید نوروز در برخی مناطق روستایی جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگولهای به گردنش درساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است، رها نموده تا به این شکل مردم را بیدار کنند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام میکند. نوروز برای قزاقها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد، آن را به فال نیک می گیرند و معتقدند که سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن میکنند که نشانه شادمانی است. دید و بازدید اقوام دراین ایام، با زدن شانهها به یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز است.همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (آش نوروز) که تهیه آن به معنی خداحافظی با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه میشود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین است. مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار میشود که از مهمترین آنان میتوان به «قول توزاق» اشاره نمود که بین گروه های مرد و زن برگزار میشود. اگر برنده زنها باشند، قزاقها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است. اگر مردها پیروز شوند، آن سال نامساعد خواهد بود.
در نهایت باید گفت که برگزاری جشن نوروز در این منطقه از کره خاکی که به نوعی اقلیم و گستره فرهنگی ایران بزرگ و زمانی زیرمجموعه امپراطوری ایران بوده است، هنوز نمادی دل انگیز و مهرآفرین از نگاه ایرانیان به خود، خدای خود و همنوعان خود می باشد. رسمی که نسیان روزگار و غبار گذر ایام، شاید غبار اندکی بر آن افکنده باشد، اما اصالت آیینه وجودش همچنان می درخشد و انسان را به مهرورزی و صلح و همزیستی دعوت میکند. انتهای نوشتارم را با سخن «سعدی» که دگر است،به پایان می رسانم و از خدای بهارآفرین که هزارآفرین بر او باد،احسن الحال را برای همه می خواهم:
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرم است ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بوده است و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
- - - -
برای مطالعه این مصاحبه به صورت مستقیم در روزنامه اطلاعات به تاریخ 1399/12/28 ، می توانید از این لینک استفاده کنید