آیا تبریز داستان نویس دارد؟!
یادداشت داستان نويس نامدار معاصر تبريز استاد عبدالمجیدنجفی؛ در حاشیه کنگره سه نسل ادبیات معاصر در تبریز، و پى نوشت اينجانب
-----------------------------------------
نامهٰ جناب عبدالمجيد نجفى: سرکار خانم چلبیانی مدیر محترم کانال داستان تبریز
باسلام واحترام کنگره سه نسل ادبیات معاصر دیروز درتبریز به پایان رسید.
بنا ندارم وارد تحلیل جزئیات شوم.این کنگره با مهمانان عالیقدری که دعوت شده بود،می توانست وپتانسیل آن را داشت که به عنوان یک رویداد مهم فرهنگی ادبی درسطح ملّی معرفی ودرسطح تبریز تاثیر گذار باشد... واما دونکته کم لطفی قدری آزار دهنده است که خدمتتان یاد آور می شوم:
۱-انفعال ملموس وتمام کمال در برابر دوستان واساتید هنرمندی که ازتهران تشریف آورده بودند وان شاء الله ازاین به بعد هم تشریف خواهند آورد. تکریم مهمان امری معلوم ومبرهن است اما خاکساری های بیش از حد متعارف نامی جز انفعال ندارد. از ذکر مصادیق پوزش می خواهم.
۲-اظهار دبیر علمی کنگره مبنی بر اینکه؛مگر تبریز داستان نویس هم دارد؟! یاناشی از بی اطلاعی است یا یک تجاهل تاسف برانگیز است . درتمام سالهای اخیر تمام تمرکز من بنده معطوف کار نوشتار ومداقّه های خودم بوده ومطمئناً من بعد نیز چنین خواهد بود.
شخصاً علاقه ای به دیدار این استاد زبان وادبیات انگلیسی ندارم اما دوستانی که به احاطه علمی ایشان باور دارند،امیدوارم پتانسیل،علاقه و بضاعت داستان نویسی تبریز را به ایشان یاد آور شوند. پ.ن: به همه جوانانی که برای تدارک این برنامه زحمت کشیدند،خسته نباشید می گویم. به همه دوستان جوان داستان نویسم دوستانه سفارش می کنم درصورت امکان چند-دست کم-سالی درتهران اقامت کنند. این کمک می کند تا یاد برخی کسان و کنگره ها بهتر به یادهایشان فراز آیند. زیاده عرضی نیست. با آرزوی موفقیت وبا احترام تام عبدالمجید نجفی
_________________________
جناب آقاى طاهرى خسروشاهى مدير كانال سفينهٰ تبريز، با اين توضيح نسبت به نشر نوشتهٰ اينجانب اقدام كردند: در پی انتشار یادداشت استاد عبدالمجید نجفی در خصوص حاشیه های کنگره سه نسل ادبیات معاصر، آقای دکتر علی اصغر شعردوست مطلبی به شرح ذیل به سردبیر سفینه تبریز ارسال کردند.
_____________________________
جناب استاد طاهرى خسروشاهى
با سلام و سپاس از انعكاس يادداشت جناب استاد عبدالمجيد نجفى، تذكار اين نكته را در باب مطلب مطروحه ضرورى مى دانم:
براى كنگرهٰ سه نسل بويژه چگونگى برگزارى آن ايرادهاى قابل توجهى مترتب بود، و البته خود اين كنگره حادثه مباركى بود كه فوايد زيادى داشت.
به نظر من بخش عمده نواقص مربوط به كم تجربه بودن برگزاركنندگان جوان و البته خوش ذوق و پرتلاش اين كنگره بود و عدم بهره گيرى از افراد مجربى كه در تبريز ما فراوانند و اين جوانان خدوم شايد آنها را نمى شناسند يا رسم شرفيابى به حضور بزرگان براى استفاده از نظرها و تجربياتشان را نمى دانند. بنده قصد آسيب شناسى برگزارى اين كنگره را ندارم، اما آنچه در اين مختصر ذكر آن را دارم تذكار داشته هاى تبريز و ضرورت توجه به آنهاست كه يادداشت استاد عبدالمجيد نجفى متعرض به آن است- خود ايشان از مصاديق مبرهن و معنون آن هستند، كه از سر تواضع و فروتنى داعيه اى ندارند-
مرحوم بولود قاراچورلو متخلص به سهند در چكامه اى خطاب به استاد شهريار - كه سهنديه فخيم استاد شهريار در واقع پاسخ همان سروده سهند است، در فرازى از سروده خود بيتهايى با اين مضمون آورده است: "تبريزين نيسگيلى چوخدى عزيز شهريار...بيري ده سن اوزون سن، عزيز شهريار"براى واژه تركى نيسگيل معادل جامعى در فارسى نمى يابم اما مصداق اين نيسگيل را در ادبيات داستانى و قصه نويسى امروز كشور "عبدالمجيد نجفى" مى دانم.
قريب سه دهه پيش كه مديرعامل انتشارات سروش بودم، روزى مرحوم دكتر قيصر امين پور كه به اتفاق آقايان عموزاده خليلى و بيوك ملكى شوراى سردبيرى سروش نوجوان را برعهده داشتند، پيش من آمد و گفت: عجب استعداد و قلمى دارد اين قصه نويس و داستان پرداز همشهرى شما، و پيش نويس قرارداد نشر چند قصه نجفى را -كه در دههٰ سوم زندگى خود بود- براى امضا به اينجانب ارائه كرد... قيصر و همكارانش در تصويب كتاب براى نشر بسيار سختگير بودند و استانداردهاى نشر كتاب براى نوجوانان و بويژه داستان و قصه و شعر را بقدرى جدى مى گرفتند كه كمتر نويسنده اى موفق به انتشار اثرش در سروش مى شد، توصيه پذير هم نبودند. منظورم اين است كه من بعنوان مدير عامل آن مجموعه نه تنها سفارشى نكرده بودم بلكه از اينكه آنها از نويسنده همشهرى من اينهمه تعريف مى كردند بسيار خرسند بودم. البته من با جناب نجفى از سالهاى اقامتم در تبريز نه تنها آشنا و بلكه دوست بوديم، اما تا زمانيكه قراردادهاى انتشار آثارشان امضا نشده بود از اظهار إن خوددارى كردم...
غرض از اين يادداشت كه بناى آن بر اجمال بود و به درازا كشيد، اينكه حدود سى سال از آن زمان گذشته و استاد عبدالمجيد نجفى اكنون قريب شصت سال سن داردبا دهها اثر نشر شده، كه در اين كسادى بازار نشر هر ناشرى در استاندارد كشورىبا ولع و افتخار كتابش را نشر مى كند...
اين جفا در حق تبريز و بزرگانش در عرصه داستان نويسى است كه مثلا دبير علمى كنگره اى بگويد مگر تبريز داستان نويس هم دارد؟ بايد گفت شاگردان استاد نجفى خود اكنون نويسندگان مبرزند و خودش، "جهانى است بنشسته در گوشه اى" در عرصه شعر هم اينگونه است. از نقل قصه هجو تبريز در شعر آن استاد مرحوم دانشگاه تبريز كه در چكامه اى گفته بود: به تبريزم چو گوهر در دل سنگ... كه شاعر بزرگ و البته كمتر شناخته شدهٰ عزيز ما مرحوم استاد محمد عابد سروده بود: .... اگر تبريز ما دامن تكاند در تبريز امروز بى آنكه حمايت خاصى در حوزه هاى فرهنگ و هنر اعمال شود، نويسندگان، شاعران، هنرمندان انواع عرصه هاى هنر اعم از تجسمى، نمايش، موسيقى، فيلم و... يقيناً از معدل كشورى بالاترند و صد البته براى شناساندن آنان كه تواضع و فروتنى را در كنار هنر خود زينت جان كرده اند، بايد كوشيد.
آخرینها از Super User
- درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2
- بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18
- حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی
- عکس خوانی دکتر شعردوست (دیپلمات سابق و پژوهشگر آسیای میانه و قفقاز)
- بزرگداشت هشتادوچهارمین سالگرد تولد استاد ساوالان