سيماي حضرت علي(ع) در شعر شهريار
عشق و ارادت به خاندان عصمت در ادبيات كهن سابقه فارسي جايگاهي ويژه دارد. پژواك عشقي چنين را در ادبيات هيچ يك از ملل مسلمان جهان آنطور كه در ادب فارسي است نمي توان ديد.
شاعران شيعي مذهب ما پاكترين و زلالترين احساسات و عواطف خود نسبت به چهارده معصوم<ع> را در قالب ابياتي گيرا و دلاويز ريخته و گوهرهايي بيتا بر گنجينه شعر فارسي افزوده اند. در آثار بيشتر شاعران فارسي گو به چنين شعرهايي برمي خوريم. هم اينها از بهترين نمونه هاي شعر اصيل و نابند، چه ريشه در پاكترين و مقدسترين احساسات انساني دارند; مصراعهايي آتشين كه شوري ديگر در دلها مي افكند.
ولي هيچ يك از اين سروده ها به پاي شعرهاي استاد شهريار نمي رسد. <شهريار> با شيفتگي تام به چهارده معصوم(ع) عشق مي ورزيد:
توسل چارده معصوم را كن
كه قرآن خواندشان سبع المثاني
<ديوان شهريار: ج1، ص 101>
اينك كه در آستانه يكصدمين سالگرد ولادت استاد شهريار قرار داريم، بي مناسبت نيست كه با تورقي در ديوان استاد سيماي مولا(ع) را در شعر شهريار به نظاره بنشينيم.
اشعاري كه شهريار در مدح حضرت علي(ع) سروده از شور خاصي برخوردار است. اين فرمايش استاد فقيدم شادروان دكتر <سيدحسن سادات ناصري> را هرگز فراموش نمي توانم كرد كه گفت: <هيچ شاعري همچون شهريار در وصف حضرت علي(ع) سخنسرايي نكرده است. > بسياري ديگر از سخن شناسان هم بر اين باورند. به گفته زنده ياد <قدسي خراساني> شاعر معاصر: <در مدح مولا همه شاعران گفته اند، اما آن شعري كه گل مي كند پيداست كه مورد عنايت مولاست. شما شاعري را سراغ داريد كه مسلمان باشد، شيعه باشد و در مدح مولا شعري نداشته باشد؟ اما آن كه گل مي كند من به نظرم مي آيد كه آن مورد عنايت مولاست. >1
عشق شهريار به مولا علي(ع) در غزل <مناجات علي> به اوج خود مي رسد. اين غزل درخشانترين نمونه شعرهايي است كه در مدح حضرت علي(ع) سروده شده است:
<شهريار كه راز و نيازهاي شبانه خود را بر پهنه شعر كشانده، غزل مناجات علي را مي سرايد كه همچون گوهري تابان همواره در نورافشاني است. آن چه درواقع، اين جذبه و شور و مكاشفه را تبيين مي كند، همان احوال تازه اي است كه او را چنين دستخوش تحولات نموده است. >2 اين شعر با بيت:
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
كه به ما سوا فكندي همه سايه هما را
<ديوان شهريار: ج1، ص98>
استقبالي است از غزل خواجه حافظ شيرازي با مطلع:
به ملازمان سلطان كه رساند اين دعا را
كه بشكر پادشاهي ز نظر مران گدا را...
در اين شعر سيماي حضرت علي(ع) در هاله اي از پرتو الوهيت جلوه گر مي شود. شهريار، علي(ع) را پژواك حضرت حق تعالي مي داند. علي از ديدگاه او به آينه اي مي ماند كه براي شناخت خدا بايد در روي او نگريست:
دل اگر خدا شناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمه بقا را
علي همچون ابر رحمتي روز جزا عطشي وسيع را به شفاعت مي آيد. اگر نه همه در آتش قهر الهي مي سوزند:
مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
امام علي مظهر كرم و بخشش است، به طوري كه درحال ركوع انگشتر خويش را به مردي مستمند مي بخشد. او در اواخر عمر مباركش از پسر بزرگ خود حسن مي خواهد كه قاتلش عبدالرحمن ابن ملجم به آيين اسارت رفتار كند و به او شير و نان دهد.
در خانه حضرت علي باب الحوائج است، پس:
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را
بجز از علي كه گويد به پسر كه قاتل من
چو اسير توست اكنون به اسير كن مدارا
طبع شاعر در برابر سيماي الهي علي در مي ماند. نمي داند او را چه بنامد:
نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملك لافتي را
اين حيرت در مثنوي <شب و علي> نيز رخ مي نمايد:
در جهاني همه شور و همه شر
ها علي بشر كيف بشر
<ديوان شهريار: ج1، ص 616>
به قول زنده ياد استاد <مهرداد اوستا>، شاعر معاصر: <با سرودن اين غزل پرشور و عارفانه و شعر <شب و علي> در مثنويهاي شيواي خويش، سيماي شهريار آن سيماي ملكوتي و آن نغمه آسماني، همانند با خورشيد تابندگي مي گيرد. >3
شهريار در مثنوي <شب و علي> خواننده را سوار بر شانه هاي زخمي تاريخ تشيع به پشت اعصار مي كشاند و او را در خلوت تاريك كوچه هاي كوفه به تماشاي عدالتي مظلوم مي برد. عدالتي كه با شتابي درخشان در متن شب مي لغزد. با آمدنش شب از چشمان كودكان يتيم كوفي مي ريزد.
استاد شهريار اين همه را با مهارت و توانايي شگرفي مي سرايد:
ناشناسي كه به تاريكي شب
مي برد شام يتيمان عرب
پادشاهي كه به شب برقع پوش
مي كشد بارگدايان بر دوش
<ديوان شهريار: ج. ، ص616>
علي در سخت ترين شرايط به ياري حضرت رسول (ص) مي شتافت. او شب هجرت پيامبر (ص) از مكه به مدينه براي فريفتن دشمنان در رختخواب آن حضرت خوابيد:
عشقبازي كه هم آغوش خطر
خفت در خوابگه پيغمبر
شاعر، صحنه ضربت خوردن حضرت علي را در اين مثنوي چنين تصوير كرده است:
ماه محراب عبوديت حق