جنبش معارف پروری که از نیمه دوم سده 19 میلادی، هم زمان با جنبش های فکری در ایران و ترکیه و مصر در آسیای مرکزی بویژه در امارت بخارا آغاز گردید، پایه گذار ادبیات نوینی از لحاظ موضوع و محتوا و شیوه زبانی گردیدکه بنیاد فکری سخنوران و نمایندگان دوره بعدی این ادبیات بویژه نمایندگان جنبش جدیدیه در اوایل سده بیست را به طور کامل شکل داد. گونه های ادبی نو همانند داستان کوتاه، قصه
، رمان و حتی غالب آثار منظوم که نگاهی واقعگرایانه و زبانی ساده و بی پیرایه داشتند، رشد یافت. سخنوران اصلاح طلب این دوران که از نظام امارت بخارا ضربه های روانی و روحی زیادی خورده و بسیار آزرده بودند، نظام شوروی را با امید به گسترش عدالت و راستی و رشد ارزشهای ملی و پیشرفت در عرصه های مختلف اجتماعی، با شادمانی پذیرفتند. این دوران تا اوایل سده 20 میلادی و شکل گیری جمهوری خودمختار تاجیکستان در هیئت جمهوری ازبکستان، آثاری پربها در بر دارد. اما از اواخر دهه سوم میلادی به بعد، وضعیتی رقت بار گریبانگیر جامعه فکری و فرهنگی تاجیکستان گردید.
تقدیر و سرنوشت تاجیکان، اقوام آسیای مرکزی و اصولا تمام ملل جماهیر شوروی سابق، به شدت با تغییر و تحولات سیاسی در روسیه ارتباط دارد. پس از مرگ لنین در سال 1924، استالین به اتفاق کامنیف، تروتسکی، زینووف را کنار زد. در سال 1928م، به «سیاست اقتصادی نوین» لنین پایان دادو برنامه های پنج ساله را آغاز نمود. استالین در تصفیه حزبی سالهای 1930 میلادی، مخالفین خود را به شدیدترین وجه ممکن نابود کرد و تا زمان مرگفدیکتاتور مطلق العنان اتحاد جماهیر شوروی بود.
سالهای 1930-1940 میلادی، بدترین و اسف بارترین دوره تاریخ، بویژه برای ادبیات نوین تاجیکی است. تمام ملل اتحاد جماهیر شوروی، ازجمله تاجیکان، در این دهه، سنگین ترین فاجعه را متحمل شدند. در اسیای مرکزی و بویژه تاجیکستان، سایه سنگین ترور استالینی، بیش از جماهیر دیگر احساس می شد. زیرا در کنار خفقان شدید سیاسی و اجتماعی و قتل عام بی سابقه روشنفکرایان، کمونیستها هر کتابی را که به خط فارسی می یافتند، می سوزاندند. رسم الخط فارسی که از اواخر سالهای 20 میلادی به لاتین تغییر یافته بود، برای دومین بار در سال 1939م از لاتینی به روسی تغییر کرد و بسیاری از اصحاب قلم که پیوندی با میراث گذشته خود داشتند، ازجمله نذرالله بیکتاش، علی خوش، سعدالله ربیعی، رشید عبدالله، بحرالدین عزیزی ، عابد عصمتی، سید رضا علیزاده، عبدالرئوف فطرت و رئوف طاهری به قتل رسیدند. گروهی کثیر ازجمله سامع آدینه زاده، جلال اکرامی، محیی الدین امین زاده، احمدجان حمدی، توره قل ذهنی، بهرام سیروس، نادر شنبه زاده، غنی عبدالله، حکیم کریم، میرزا لطیف، ودود محمودی و رحیم هاشم بازداشت، شکنجه یا تبعید شدند. از این زمان به بعد، پرداختن به آداب و سنن ملی و مردمی، «ارتجاع» و «جرم» محسوب می شد که تبلیغ و ستایش نظام نوین سوسیالیستی باید جای آن را می گرفت.
در جریان جنگ جهانی دوم نیز، گروهی کثیر از ادیبان و هنرمندان تاجیک به خط مقدم جبهه اعزام شدند که از میان آنها، افرادی برجسته، مانند حبیب یوسفی سمرقندی شاعر، حکیم کریم خجندی نثر نویس، لطف الله بزرگ زاده اسفرنگی پژوهشگر و عبدالشکور پیرمحمد زاده سمرقندی نمایشنامه نویس کشته شدند.
میرزا سعدالله ربیعی، یکی از فرزندان شهید این دوران پر از تنش تاریخ تاجیکان است. ربیعی که مانند بسیاری از ادیبان و روشنگرایان تاجیک، نظام سوسیالیستی را به عنوان تکیه گاهی برای گسترش عدالت و رهایی مردم از قید ظلم امارت و خانی گری می دانست، از آن خوش استقبال کرد و سالها نیز در دوایر دولتی فعالیت نمود و در آثار خود این نظام را تمجید کرد. اما همانند بسیاری از روشنفکران و ادیبان، سالها طول کشید تا به سراب بودن این مدینه فاضبه پی برد.
ربیعی شاعری است که شعر را به صورت خودجوش آموخته است. اشعار او در قالبهای سنتی غزل، قصیده، قطعه و مثنوی با زبانی ساده و شیوا است.
موضوع اشعار وی نیز بیشتر حب وطن، مبارزه با بی سوادی، دفاع از طبقه زحمت کش، تلاش برای آبادی وطن، دفاع از حقوق زن در جامعه را تشکیل می دهد. در کنار اینها، با این که ابراز تعلق به گذشته و باورها، جرمی سنگین محسوب می شد، اما ربیعی هیچگاه نتوانست از میراث گذشته خود چشم بپوشد و صدای اعتراض خود را به نوعی در اشعار خود منعکس می کرد:
ای فلک، آن سیمتن از ما جدا کردی چرا؟
این دل مجروح را قید بلا کردی چرا؟
شاد بودم از نگاه عارض گلرنگ او
رنگ رویم زعفرانی از جفا کردی چرا؟
از دم صبح ازل کم نیست این داغ حسین
آنچنان شه را شهید کربلا کردی چرا؟
جاهلان را در تنعم کرده ای مغرور خود
فاضلان را خاکسار و زیر پا کردی چرا؟
در حصار عشق او از شوق مهجورم ز خود
وان همه هجران به جان من روا کردی چرا؟
سعدالله ربیعی شاعری مردمی است که از میان مردم برخاست و برای مردم تصنیف کرد. ابوالقاسم لاهوتی عنوان «شاعر کالخوزچی» را به او داده بود که نشانه احترام لاهوتی به ربیعی است .
لاهوتی در نخستین اجلاسیه اتحادیه نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال 1934 میلادی، درباره او چنین گفته است:
« در تاجیکستان اکنون نزدیک به یکصد نفر هستند که آثاری نیک منتشر می نمایند که با استعدادترین آنها دهاتی، رجب اف، میرزایف، میر شکر، معین زاده، ربیعی، رشید عبدالله، رحیم جلیل، رحیمی، حمدی، جلال اکرامی می باشند. در این مجلس، در میان نمایندگان، شاعر کالخوزچی، ربیعی حضور دارد که برای مردم می نویسد و صدای آنها را منعکس می نماید».
با این حال که سعدالله ربیعی در کنار بزرگانی مانند صدرالدین عینی، ابوالقاسم لاهوتی، جلال اکرامی و غنی عبدالله از اولین نمایندگان تاجیک بود که به عضویت اتحادیه نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برگزیده شد و حکومت شوراها او را به عنوان «شاعر کالخوزچی» معرفی کرده بود، اما در نهایت، همین نظام، او را به جرم زاده شدن در خانواده ای مذهبی به قتل رساند. این تقدیر فاجعه بار، به خوبی فضای معنوی حاکم بر جامعه شوروی را نشان می دهد..