جان سحر جسم سمن بوی توست/ شام، غلام سر گیسوی توست
ماه که ختم کرده سر خویشتن/ بوسه زن گوشه ابروی توست
ای سمن باغ خداوندگار / سرو غلام قد ناژوی توست
آنچه ز گل نیک تر آمد به باغ/ باغ گل خلق تو و خوی توست
زمزمه زندگی کائنات / همهمه شور و هیاهوی توست
عقل سرمایه سنگین وحی / عقل جهان کم به ترازوی توست
کاش که فریاد دلم می شنید/ حلقه آن در که سر کوی توست
شاخه طوبی ندهد در بهشت/ آنچه در آن چنبر بازوی توست
هی هی از این عشق خوش احمدی / ذکر لبم، ناله هوهوی توست
وحدت، پیام آسمانی حضرت حق است و رمز کامکاری و پیروزی رسول مکرم اسلام (ص). دروازه های ایران و روم را بر لشکریان توحید، وحدت گشود و تمدن عظیم اسلامی را همدلی و وحدت مسلمین بنا کرد. دست خداوند یاریگر جمع است و ابلیس راهزن آن که راه تفرقه می پیماید. در عصر حاضر، تفکر اسلامی از آن زمان سیادت و سروری از دست رفته را باز یافت که امام امت، و به تبع، معظم له، روحانیت معظم شیعه، مردم را به یکدلی و اتحاد و به شعار و هدفی واحد فراخواندند و آنان را سازماندهی کردند. جمعیت تقریب که با همدلی و همراهی روحانیت دل آگاه شیعه و همراهی اهل سنت پا گرفت، حاصل کوششهایی بود که از نسل قبل، زمینه آن فراهم آمده بود و در هنگامه توفان خیز عصر ما توانست موجد آثار مهم شود. تیغهایی که مسلمین طی قرنها روی یکدیگر آخته بودند، به سمت دشمنان نشانه رفتند و تنازعات و پراکندگیها به وحدت و همدلی منجر شدند. روزگارانی دراز، دستهای پنهان و آشکار در کار سنگ تفرقه افکندن در جامعه مسلمین بود. این دستها گاه از آستین افرادی به درآمدند که در جامعه مسلمین نشو و نما یافته بودند و به نام مومن شناخته می شدند. اما هواپرستی و کج اندیشی و بد اندیشی، آنان را به سنگلاخ هول انگیزی کشاند که حاصل آن سلطه اجنبی، به غارت رفتن بنیادهای اندیشه ای، اقتصادی و نظامی بود و دستهای تفرقه افکن چند صباحی بر سریر قدرت تکیه زدند. حاصل کار آنان ایجاد وهن و سستی در جامعه مسلمین و آب به آسیاب دشمنان اسلام ریختن بود.
در همان دورانی که کشورهای غیر اسلامی در پی ریزی بنای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جدید می کوشیدند، در اطراف و اکناف جامعه مسلمین هر روز کسی خویش را رسول خداوند، رهبر جامعه مسلمین و ...... می خواند و حاصل تلاش همه آنان سیاهکاری و ظلمت بود. بسیاری از این تفرقه افکنان و ناجوانمردان دست نشانده بیگانگان بودند که از اعتصام امت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) به ریسمان وحدت می هراسیدند و بنیادهای وحدت را با اندیشه پلید خویش نشانه می گرفتند. اما، این همه کف باطل بود که فرونشست و آنچه باقی ماند، دریای صافی و گوارای وحدت بود که درخشش امواج آن چشمهای معاندان و منکران را خیزه کرد.
پس از گذشت قریب یک قرن از مرگ سید جمال الدین اسد آبادی هنوز پژواک صدای سید برای کسانی که خواهان عزت اسلام و مسلمین اند به گوش جان نیوشیده می شود؛ زیرا، آنچه برای این معمار هوشمند اهمیت داشت، بنیادهای اساسی اندیشه اسلامی بود، و از همین رو، وی برای نجات جامعه ای که جمود و تفرقه و سیاهی بر آن حکومت می راند تهران، استانبول، پاریس و لندن را زیر پا گذاشت. هر کجا قدم می نهاد، بذر وحدت و روشنگری بر مزرع دلها می پاشید.