مردی بلندبالا و فراخ سینه و بزرگ منش و خوش رفتار و عالم و خوش سیما و خوش صدا، مستجمع همه نیکیها، چند سالی است که از هجرت او به دیار باقی می گذرد. با رفتن او جامعه فرهنگی و هنری تاجیکستان بزرگ مردی را از دست داد که در تمام سالهای حیات پربارش برای جامعه این کشور منشأ خیر و برکت بود. وی از معدود مردانی بود که همه فضایل و خصلتهای نیک را با خود یکجا داشت. صدای مخملین و آسمانی او روایتگر آفرینشهای ادبی نیاکانمان بود که وقتی از حنجره او تکرار می شد، لطف و طراوتی دوچندان می یافت. با متن خوانی و شعر خوانی او بود که درمی یابیم که قدما چرا برای بیان آفرینشهای خود از زبان راویان بهره می گرفتند و بنا نداشتند که آفرینشهای ادبی خود را خود روایت کنند. در پیچ و تاب صدایش تنوع و رنگارنگی و لطافت و زیبایی آفرینش های ادبی رنگ دیگر می گرفت و شنونده را به دنیای دیگر رهنمون می شد. درست خوانی و اطلاع و آگاهی او بر زبان پارسی و تاریخ آن زیبایی متون و آفرینشهایی را که او روایت می کرد، افزونتر می نمود. دریغ و درد که طی سالهای حیاتش برخی از متون ارزشمند پارسی از زبان او به صورت کامل روایت نشدند، تا امروز گنجینه ای که از اثار صوتی او در دست است، غنی تر و پرمایه تر باشد. آن میزان هم که از متون کهن خوانده شده، یکجا مع نشده اند، تا جستجوگر علاقمند امروز بتواند لوح فشرده ای از این صدای مخملین و آسمانی در دست داشته باشد و با نمونه ای از صدای راویان راستین شعر و ادب فارسی در فرارودان آشنا شود.
آشنایی من با او به سالهای قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برمی گردد که برای سفری فرهنگی به دعوت بنیاد فرهنگ به تاجیکستان آمدم. برکات این سفر بسیار بود. در کهن دیار تاجیکان سیمای معنوی فرهنگ مشترک را در چهره مردان و زنان بسیاری در تجلی دیدم که در آن سالهای سخت و سیاه به صیانت و پاسداری از فرهنگ ملی می پردازند. شاعران و نویسندگان و محققان و حافظان و مدیرانی که هریک سهمی قابل اعتنا در پایداری و گسترش فرهنگ تاجیکی داشته و دارند و هرچه روزگار می گذرد، ارج و قرب و شأن آنان بیشتر از گذشته آشکار می گردد. اگر نبود هنر این جماعت زنده جان و بیدار دل، پریشانی و رخوت جایی برای حیات و پایداری زبان و فرهنگ تاجیکی باقی نمی گذاشت و صاحبان فر و فرهنگ دیروز می بایست بر بساط فقر و مسکنت فرهنگی می نشستند. این پاسداران فرهنگ کوشیدند که خون حیات را در رگهای فرهنگ ملی به جریان اندازند و بی گمان فقید سعید استاد عبدالقادر منیازاف یکی از این بزرگان بود.
در سالهای نخست پس از فروپاشی پیشنهاد کردم تا سه تن از استادان تاجیک به عضویت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی درآیند. استاد دکتر غلانعلی حداد عادل - رئیس دانشور فرهنگستان که خود علاقه ای فراوان به تاجیکستان و فرهنگستان دارد، موضوع را در دستور کار قرار داد و با پیگیری های به عمل آمده فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران دو تن از دانشوران تاجیک را به عضویت پذیرفت و ایشان، انتخاب و پیشنهاد آن را هم به حقیر واگذار کردند و من خدای را شاکرم که از عهده این امر مهم برامدم . این دو تن یکی استا فقید محمدجان شکوری و دیگری استاد عبدالقادر منیازاف بود که جایشان در جنت با اولیاء الله.
ورود این دو تن در حلقه دانشوران ایرانی عضو فرهنگستان زبان و ادب پارسی دریچه ای تازه بر روی این مرکز علمی گشود و جایگاه زبان تاجیکی را در فرارودان نزد ارباب فرهنگ ایران والاتر نمود. از آن روز تا امروز در هر همایش و جمع آمدی که در ایران برگزار می شود، تاجیکان نیز حضور دارند و توانسته اند جایگاه والای زبان ملی را در این سرزمین اهورایی نشان دهند.
سالهای ریاست او بر پژوهشگاه رودکی فرهنگستان علوم تاجیکستان به عنوان مهمترین مرکز تحقیق درباره زبان فارسی –تاجیکی سالهای پرباری ست . او توانست در آن سالها با تحقیقاتی که در این مرکز علمی سامان داد، شأن و منزلت زبان را نشان دهد. تحقیقاتی که گاه خود او نیز در برخی از آنها مشارکت می جست و با قوه درّاکه و نیرومند خود شأن والای زبان ملی را به همگان نشان می دهد.
از نگاه من به همان اندازه که کتابها و آثار این بزرگ مردان تاجیک در روشنفکری فرهنگی و بقای این ملت ارزش دارد، مدیریت فرهنگی آنان نیز مهم است. اگر نبود سایه سیادت علمی و معنوی آنان، چه بسیار مشکلات و تنگناها در عرصه فرهنگ خود را نشان می داد و عرصه را بر پژوهشگران تنگ و تنگ تر می کرد. کاردانی و دلبستگی ملی این مدیران عرصه ای فراخ دامن برای کار پدید آورد که حاصل آن در حافظه فرهنگی این ملت سربلند آثار نیک و همایون داشته و دارد. از این باب جایگاه استاد فقید منیازاف شایسته یادکرد و احترام است. فضای علمی بانشاطی که او در پژوهشگاه رودکی فراهم آورد، پژوهشهای زبان شناسی را پرمایه و دقیق کرد.
شخصیت جامع الاطراف او وی را در عرصه های مختلف تبدیل به نمونه کرده بود. در عرصه سخنوری و سخنگویی چهره ای بی بدیل بود. در عالم ترجمه و برگردان متون مترجمی زبردست بود و در عرصه تحقیق پژوهشگری نکته یاب و تیزبین و در عرصه مدیریت فرهنگی، مدیری لایق و پرتوان و آینده نگر. در دیگر دایره های فعالیتهای فرهنگی هم طی سالهای حیاتش حضوری دائمی در عرصه های مختلف داشت. عضویت در انجمنهای مختلف اعم از کمیته شوروی محافظ صلح، انجمن دوستی شوروی و افغان، انجمن دوستی و روابط فرهنگی تاجیکستان با کشورهای خارجی، کمیته اصطلاحات آکادمی علوم، کمیته جایزه های دولتی، عضو اتفاق نویسندگان، رئیس جمعیت کتاب دوستان شهر دوشنبه و غیره نشان می دهد که این رووح جستجوگر در عرصه های گوناگون توانسته حضور مفید و مؤثر داشته باشد.
اما مرگ سرنوشتمحتوم بشری است و هیچ کس از چنگال تیز عقاب فنا گریزی ندارد، اما مهم نقش بقایی است که از شخص می ماند.
دکتر منیازف نزد همه ما زنده است و نامش تا ابد بر پیشانی فرهنگ و ادبیات مشترک می درخشد.